سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وى خوار گردید . [نهج البلاغه]
ولعاقبه للمتغین
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» MEMRI، ماشین تبلیغاتی اسرائیل

 موسسه‌ی تحقیقات رسانه‌ای خاورمیانه (MEMRI) روزانه ترجمه‌ انگلیسی همه فیلم‌ها و رسانه‌های عربی، ایرانی و ترکی را فراهم می‌آورد. این موسسه همچنین تحلیل‌های دست اول فرهنگی، سیاسی و مذهبی خاورمیانه را تهیه می‌نماید.

MEMRI روزانه اخبار خود را، همراه با مدیران سیاسی و فرهنگی‌اش، به خروجی‌های خبری ایالات متحده و اروپا ارسال می‌کند.

لازم به اشاره است که همه‌ی اینها رایگان هستند. از این‌رو روزنامه‌نگاران، سردبیران و تحلیل‌گران بسیاری آن را تحفه‌ی الهی می‌پندارند.

اما به گفته کارشناسان، MEMRI عملیات تبلیغاتی خطرناک و بسیار پیچیده‌ای است که نفرت و اطلاعات غلط را بطور گسترده منتشر می‌کند.

به نوشته موعود به نقل از این‌فوکس پروفسور نورمن جی. فینکلشتاین، محققی معروف در زمینه مطالعات اسرائیل - فلسطین در گفت گو با روزنامه این فوکس گفت "آنها از همان تکنیک تبلیغاتی استفاده می‌کنند که نازی‌ها بکار می‌بردند. آنها اطلاعات سلیقه‌ای را از متن بیرون می‌کشند تا به کسانی که علاقه‌ای به آنها ندارند آسیب شخصی یا سیاسی برسانند".

به عنوان مثال مسئله‌ی پروفسور حلیم برکة، رمان نویس و محقق مرتبط با مرکز مطالعات معاصر عرب در دانشگاه جرج تاون را در نظر بگیرید. وی در سال 2002 مقاله‌ای را با موضوع صهیونیسم در روزنامه الحیات لندن منتشر نمود، اما گفت MEMRI آنچه را که نوشته بود در موارد خاص، بصورت انتخابی منتشر کرد.

برکة اظهار داشت "من می‌دانم چطور میان یهودیت و صهیونیسم تفاوت قائل شوم، اما آنها مقاله‌ام را تحریف کردند. بخش‌های خاص را باقی گذاشتند و سعی کردند آن را ضد یهود جلوه دهند".

اندکی بعد، کمپس واچ (Campus Watch)، ابتکار ضد اسلام بدنام به نام دنیل پایپس، با ترجمه‌ی آن‌ برای لکه‌دار کردن اعتبار دانشگاه جرج تاون بهره‌برداری کرد.

فینکلشتاین، منتقد صریح سیاست‌های اسرائیل و لابی آمریکایی طرفدار اسرائیل، نیز با MEMRI مسئله داشت. او در سال 2006 مصاحبه‌ای در تلویزیون لبنان درباره اینکه هلوکاستِ نازی چطور جهت ساکت کردن منتقدان اسرائیل بکار گرفته می‌شود، انجام داد.

فینکلشتاین پس از آن در وبسایت خود نوشت: "اخیرا MEMRI مصاحبه‌ام را با تلویزیون لبنانی درباره هلوکاست منتشر کرد. خبر MEMRI طوری طراحی شد که من را منکر هلوکاست نشان دهد".

فینکلشتاین فراتر از آنکه منکر هلوکاست باشد، صاحب پدر و مادری است که هردو بازمانده این واقعه هستند و درواقع او معمولا از آن سخن گفته است. اما MEMRI قادر است با ویرایش بخش عمده‌ی مصاحبه، مخالف ماوقع را نشان دهد. با اضافه شدن برخی نظرات مدیر برنامه به نظر می‌رسد مصاحبه درباره دست کم گرفتن تعداد یهودیان واقعه‌ی هلوکاست است، نه درباره مسئله‌ی اسرائیل _ فلسطین.

میل قوی MEMRI به صیانت از اسرائیل از افراد و علایقی نشات می‌گیرد که هزینه‌ی فعالیت‌های بین‌المللی آن را تامین و مدیریت می‌کنند.

این مرکز در سال 1998 توسط ایگال کارمون (Yigal Carmon)، سرهنگ سابق در وزارت دفاع اسرائیل (شاخه اطلاعاتی) که پیشتر ریاست یک مرکز غیرنظامی در کرانه غربی را نیز برعهده داشت، و همینطور میراو وورمسر (Meyrav Wurmser) اسرائیلی تبارو محافظه‌‌کار تندروی جناح راست پایه‌ریزی شد.

میراو همسر دیوید وورمسر است که زمانی محقق موسسه‌ی امریکن اینترپرایز، و سپس صاحب‌ منصبی در وزارت کشور تحت نظر جان بولتون بود.
هردوی این افراد در نوشتن کتاب "یک شکست تمیز: استراتژی جدید برای امنیت منطقه" (A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm) ، که سند اصلی 1996 بود و حامی قطع مذاکرات با فلسطینی‌ها و جنگ دائمی با اعراب جهان به شمار می‌رفت، شرکت داشتند.

آنها همچنین با داگلاس فیث، الیوت ابرامز، ریچارد پرل و سایر ایده ئولوگ‌های جناح راست که داستان ساختگی نقش صدام در یازده سپتامبر را تولید و آرایش دادند، همکاری داشتند.
MEMRI دفاتری در قدس، برلین، لندن، واشنگتون و توکیو دارد، و در سال 2006، کارمون ادعا کرد در عراق نیز صاحب دفتر است.

این موسسه فیلم‌ها و نوشته‌های رسانه‌ها را به زبان‌های انگلیسی، آلمای، عبری، ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی و ژاپنی ترجمه می‌کند.

مالیات مازاد سال 2004 حکایت از سرمایه‌گذاری دو تا سه میلیون دلاری آمریکا در این سازمان دارد که بیشتر آن از جانب خیرین و موسسات محافظه‌کار تامین می‌شود. در عین حال کسانی که بیشتر تحقیق کرده‌اند به مبالغ بیشتری معتقدند.

علاوه بر کارمون، شمار بسیاری از کارکنان MEMRI از متخصصان سابق وزارت اطلاعات اسرائیل هستند. احتمالا  میان این موسسه و  تشکیلات اطلاعاتی فعلی اسرائیل ارتباطی وجود دارد.

بر مبنای مقاله‌ای که در سال 2005 در روزنامه اسرائیلی هاآرتص منتشر شد، نیروهای دفاعی اسرائیل مسائل ساختگی را در رسانه‌های عربی ایجاد می‌کنند، که سازمان مذکور پس از ترجمه، آنها را به خورد روزنامه‌نگاران اسرائیلی می‌‌دهد. چند درصد از فعالیت‌های MEMRI در امتداد اعمال وزارت دفاع اسرائیل است؟

سوالی که درنتیجه‌ی مقاله‌ی هاآرتص بوجود آمد پروفسور جان کول را برانگیخت تا چنین بنویسد: "چه میزان از آنچه درباره "تروریسم حزب الله" و "منابع خبری عربی" می‌دانیم ساخته و پرداخته‌ی کارخانه‌ی داستان‌نویس تلاویو است؟ "
برایان ویتاکر، روزنامه‌نگار انگلیسی و سردبیر بخش خاورمیانه روزنامه گاردین، MEMRI را "اساسا ماشین تبلیغاتی" می‌داند.
کن لوینگستون، شهردار لندن، آنها را به "تحریف آشکار" متهم می‌نماید، و افسر سابق سازمان اطلاعات آمریکا، وینس کانیسترارو، نوشته است "آنها مشی گزینشی دارند و بخاطر دیدگاه سیاسی خود، که راست‌گرایی افراطی لیکود است، به عنوان تبلیغات‌چی فعالیت می‌کنند".

نورمن فینکلشتاین، با همان صراحت خاصش نوشت: "MEMRI ارتش اصلی تبلیغات اسرائیلی است و با آنکه رسانه‌ی اصلی منابع خبری جهان عرب می‌باشد، به همان اندازه قابل اعتماد است که اطلاعات ژولیوس استرچر (سیاستمدار نازی) از دنیای یهود قابل اعتماد بود".

کول در ای‌میلی به روزنامه فوکس MEMRI را "سازمان تبلیغاتی راست- صهیونیست توصیف کرد که با مشی گزینشی خود در ترجمه، تبلیغات نامعلومی انجام می‌دهد".
درواقع MEMRI دنیای عرب را بدخواه و بی‌مغز جلوه می‌دهد که تقریبا بطور کامل از بنیادگرایان متعصب و دمدمی مزاج ساخته شده.

هر ماجرایی که بتواند مردم خاورمیانه را دیوانه، منفور یا اهریمنی نشان دهد ترجمه می‌شود؛ هرآنچه آنها را مطلع، با استعداد و ستودنی نشان می‌دهد مورد چشم‌پوشی قرار می‌گیرد.

MEMRIمی‌گوید اصلاح‌طلبان ‌‌عرب زبان را تحت پوشش خبری قرار می‌دهد، اما شاهدان ریزبین نشان می‌دهند به ندرت کسانی که اسلام و فرهنگ عرب را جذاب نشان‌ می‌دهند پوشش خبری داده می‌شوند و مسائل مربوط به رنج و محنت فلسطینیان، معاندان اسرائیلی، اسلامگرایان میانه‌رو، مسیحیان دولت‌های عربی یا جنبش عاری از خشونت مخالف دیوار حائل در سرزمین‌های اشغالی در لیست اخبار آن جای نمی‌گیرد.

این‌فوکس از کارمون پرسید چرا MEMRI اخبار بیشتری درباره وقایع داخلی اسرائیل گزارش نمی‌دهد. کارمون گفت: "هشتاد درصد این اخبار به زبان انگلیسی موجودند". پرسیدیم پس چرا هر از چند هفته تعدادی از آن اخبار را نمی‌خرید و منتشر نمی‌کنید تا تصویر موزون‌تری از خاورمیانه نشان دهید. او در جواب گفت: "احتمالا این کار قانونی نخواهد بود".

در اینجا موضوع کپی رایت، مالکیت و قدرت به میان آمد. از او پرسیدیم چرا MEMRI همه‌ی اخباری را که ترجمه می‌کند کپی رایت می‌کند، درحالیکه اکثر آنها را نویسندگان عرب نوشته‌اند. کارمون جواب داد: "البته که کپی رایت می‌کنیم. وقتی خبری را از زبانی به زبان دیگر ترجمه می‌کنیم دیگر مال ماست، چون کار ما بوده است".

برای اطمینان از صحت این نظریه با نیویورک تایمز ارتباط برقرار نمودیم. یکی از کارمندان بخش حق تالیف که نخواست نامش ذکر شود گفت: "اگر خبری از تایمز را ترجمه کنید، آن خبر همچنان متعلق به ماست چون ما آن را تولید کرده‌ایم".
زمانی که بر سر ترجمه‌ی یک عبارت و حتی یک کلمه جنگ و صلح درمی‌گیرد، ریزترین نکات هم اهمیت می‌یابند.
اما آیا می‌توان به مترجم اعتماد کرد؟

طبق اظهار نظر منتقدان تا زمانی که MEMRI ترجمه‌ی اخبار عبری مربوط به شکنجه‌ی فلسطینیان در زندان‌های اسرائیل، تبعید اجباری ایلان پیپ و عزمی بشارة، و ترفیع اویگدور لیبرمن نئو‌فاشیست به سمت نخست‌وزیری اسرائیل را آغاز نکند، اخبار خاورمیانه را بصورت واقعی پوشش نمی‌دهد.

فینکلشتاین گفت: "من گمان می‌کنم بهتر است فرض کنیم هرآنچه MEMRI از اخبار خاورمیانه ترجمه‌ می‌کند غیرقابل اطمینان است".

لارنس سوایم


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( پنج شنبه 86/5/11 :: ساعت 12:42 صبح )

»» باربی، عروسکی با الگوی غربی

 چیزی که در تجربه تاریخی اندلس ثبت شده بود و موجب شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم افساد زنان و دختران گردیده بود. عروسک باربی پدیده ای است که در همین راستا طراحی شده و این نوشته سعی دارد تا نگاهی اجمالی به ابعاد و تاثیرات آن داشته باشد و زمینه تامل بیشتر افراد نسبت به این پدیده ی فرهنگی- سیاسی- اقتصادی را فراهم آورد.

تأمل در باب چگونه زیستن مساله ای است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول ساخته و از گذشته های دور تاکنون متفکران و اندیشمندان بسته به جهان بینی و مبانی فکری خویش پاسخ های گوناگونی را در این زمینه ارائه نموده اند. این موضوع تا آنجا پیش رفته که امروزه با توجه به ارتقاء سطح آگاهی و دانش بشری، به شیوه های مختلف زیستن و یا به تعبیر سبک های مختلف زندگی منجر شده است. سبک هایی که همه ابعاد زندگی بشر در یک اجتماع و جامعه را در بر گرفته و تعریف مشخص از آن ارائه نموده است.

با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ظهور دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و ایالات متحده آمریکا، صحنه جنگ بین دو ابرقدرت تغییر یافته و جنگ سرد آغاز شد؛ جنگی که زمین درگیری آن نه مثل گذشته محدود بود و نه مشخص؛ جنگی که نه با فکر نظامیان بلکه با طرح ریزی استراتژیست های دو طرف طراحی و با به کارگیری سلاح فرهنگ، هنر و رسانه انجام می گرفت و این آمریکا بود که به واسطه برتری اش در حوزه های ذکر شده به مرور از رقیب خود پیشی گرفت.

در این میان ظهور انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی و پیدایش موج بیداری اسلامی در بین مسلمانان جهان- متاثر از این انقلاب- و تجربه ی تلخ شکست در پی تهاجم نظامی، دولتمردان ایالات متحده را بیش از پیش وادار نمود تا به شیوه ی دیگری از جنگیدن بیاندیشند و این بار جدی تر به عرصه های غیر نظامی جنگ روی آورند. لذا مساله سبک زندگی مورد توجه سیاستمداران ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. مجموعه ای که بوسیله آن بتوان برای لحظه لحظه زندگی مردم برنامه داشت؛ یعنی چگونگی خوراک، پوشاک، تفریح، معماری، ارتباط با دیگران، لوازم زندگی و ... بر همین اساس پدیده سبک زندگی آمریکایی موضوعیت یافت. در این میان توجه ویژه برنامه ریزان به نقش زنان و دختران در ترویج فرهنگ مورد نظر، حائز اهمیت و تامل است.

چیزی که در تجربه تاریخی اندلس ثبت شده بود و موجب شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم افساد زنان و دختران گردیده بود.
عروسک باربی پدیده ای است که در همین راستا طراحی شده و این نوشته سعی دارد تا نگاهی اجمالی به ابعاد و تاثیرات آن داشته باشد و زمینه تامل بیشتر افراد نسبت به این پدیده ی فرهنگی- سیاسی- اقتصادی را فراهم آورد.

  • عروسک، اسباب بازی دختران
عروسک ها اسباب بازی هایی هستند در هیات انسانی و به طور عمده به شکل یک دختر طراحی و ساخته می شوند. عروسک ها به دلیل شکل انسانی خود توانایی ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری فراوانی بر روی ذهن دختربچه ها دارند. باید توجه داشت که عروسک هرگز قادر نیست احساساتی را که در دختران برمی انگیزاند در پسران نیز تحریک نماید و این نه به توانایی عروسک که به سرشت و روحیات متفاوت پسران و دختران بازمی گردد. کریستیانف سومرز در همین رابطه می گوید: شرکت تولید اسباب بازی «هسبرو» درصدد بود یک خانه عروسکی را از نظر بازاریابی و مطلوبیت برای پسران و دختران امتحان کند، ولی خیلی زود مشخص شد که واکنش دختران و پسران در مقابل محصول یکی نیست. دختران شروع به لباس پوشاندن به عروسک، بوسیدن آن ها و خانه بازی می کردند در حالی که پسران اسباب بازی ها را از سقف خانه بیرون می انداختند.

نکته ی بسیار مهم، کارکرد الگویی و تربیتی عروسک است. چرا که در حساس ترین مقطع سنی یعنی در دوران کودکی مورد استفاده قرار گرفته و نقش بسیار موثری در الگوسازی ذهنی دختربچه ها آن هم در قالبی عاطفی و دوست داشتنی دارد.
باید توجه داشت که عروسک ها در پایین ترین مرحله کمک می کنند که کودکان به یک تصویر کامل بدنی دست پیدا کنند. مادران نیز از کارکرد واسطه ای عروسک برای آموزش دختران در اموری همچون غذا خوردن، حمام کردن و آرامش و ... بهره می برند. اما به تناسب رشد سنی دختران، عروسک ها در آموزش نقش های اجتماعی و نمایش تفکیک جنسیتی و فهم کودک از وظایف آینده خویش نقش بارزی را ایفا می کنند.

  • تاریخچه عروسک باربی
کمپانی متل در سال 1945 توسط زوج هندلرومت در ایالت کالیفرنیای جنوبی آمریکا تاسیس شد این شرکت، ابتدا قاب عکس تولید می کرد و سپس به ساخت مبلمان خانه و در نهایت به تولید اسباب بازی روی آورد.
در 1959 به دلیل علاقه دختر هندلر به عروسک های کاغذی، طرح ساخت عروسک را دنبال کردند که منجر به عقد قرارداد برای دریافت امتیاز عروسک آلمانی لی لی شد.
عروسک لی لی در واقع برگرفته از شخصیت و اندام و چهره زن خیابان گرد آلمانی به همین نام بود. عروسک آلمانی لی لی به عنوان یک قطعه کلکسیونی فقط به بزرگسالان به ویژه به کلکسیونرهای اسباب بازی فروخته می شد.
کمپانی متل امتیاز عروسک لی لی را از آلمان خرید و پس از تغییراتی، صورتبندی نژادی آن را به نژاد "آنگلوساکسون" همانند کرد و به تولید انبوه آن در آمریکا اقدام نمود.

  • تولد باربی
این عروسک تغییر نژاد یافته ( به نژاد آمریکایی- انگلیسی انگلوساکسون) باربی لقب گرفت. باربی اسم خلاصه شده باربارا دختر کوچک رییس کمپانی متل یعنی آقای هندلر بود.
باربی به زودی در صف اول اسباب بازی دختران در غرب قرار گرفت. در سال 1959 هر عروسک باربی به قیمت سه دلار فروخته می شد. اما اکنون هر عروسک باربی اصل ساخت کمپانی متل تا 4500 دلار قیمت دارد.
طراح تغییرات باربی در آمریکا در کمپانی متل، جک رایان است. وی قبل از آن در پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) طراح موشک های اسپارو و هاوک بود. شرکت متل او را به خاطر تخصص و استعدادش در شناخت فرم هیکل زنان استخدام کرد.
در 1961 کمپانی متل عروسک کن را تولید کرد. این عروسک پسری بود با لباس های شیک و موهای قهوه ای که برگرفته از نام پسر آقای هندلر رییس کمپانی متل بود. به این ترتیب باربی صاحب یک دوست پسر شد. بعدها در سال 1963 عروسک میچ و در سال 1965 عروسک اسکیپر به جمع کن و باربی پیوستند.

  • ویژگی های باربی
در میان عروسک هایی که تاکنون ساخته شده باربی از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است چرا که باربی تنها یک عروسک نیست بلکه یک سلاح کارآمد در صحنه ی جنگ فرهنگی است و به همین خاطر متخصصین فراوانی در تولید، طراحی، تبلیغ و توزیع آن نقش آفرینی نموده اند. به جهت اهمیت این بخش هر یک از ویژگی ها را به صورت جداگانه شرح می دهیم:

  • اندام باربی
همانگونه که در پیش اشاره شد باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خودفروشی می کرده است.
اما این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.

  • ویژگی های باربی
این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.

  • چهره باربی
طراحی چهره باربی به گونه ای اغراق گونه صورت گرفته که جامع اکثر زیبایی های متصور باشد و البته این طراحی بسیار ماهرانه صورت پذیرفته است. «موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونه های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و ... مجموع اعضای چهره باربی را تشکیل می دهد که به ندرت- حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق- هم زمان در یک فرد جمع می شود.

  • فرم لباس باربی
لباس های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و دستان بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل گرد هم آمده اند. هیچ عروسکی تا به حال به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این تنها اختصاص به دختری دارد که نماینده فرهنگ آمریکایی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.
«عریان گرایی، اشرافی گرایی و مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس های باربی است؛ لباس هایی که زرق و برق خیره کننده اش، جلوه ی شهوانی اندام باربی را مضاعف می کند.»

  • تنوع باربی
باربی برای اینکه بتواند نقش تربیتی خود را ایفا کند باید پاسخگوی تمامی سلایق و علاقه ها باشد و در نقش های گوناگونی ظاهر شود.
باربی پرستار، باربی معلم، باربی خلبان، باربی ژیمناست، باربی خواننده و ... برای تحکیم الگوسازی این عروسک متولد شده اند. همچنین برای پذیرش این عروسک از سوی ملیت های گوناگون باربی با حفظ استیل بدنی اش (اصالت آمریکایی) در رنگ ها و ملیت های گوناگون نیز ظاهر شد؛ باربی هندی، آفریقایی، چینی، لهستانی و ...

  • باربی انتحاری
باربی این بار در نقش سیاسی ظاهر شده و می کوشد با تمسخر ارزش های والای اسلامی، شهادت طلبی را به مثابه امری غیر منطقی و منفور جلوه دهد.
«باربی انتحاری و شهادت طلب که پس از فریاد ا... اکبر با فشردن ضامن کمربند انفجاریش منفجر می شود به طور غیر مستقیم تلاش می کرد تا فرهنگ شهادت طلبی یا تنها سلاح پیروز و بی رقیب مسلمانان را در میان کودکان به تمسخر گیرد... »

  • باربی نظامی و ضد تروریست
یکی دیگر از کارکردهای باربی تهییج سربازان آمریکایی با پوشیدن یونیفرم نظامی و به دست گرفتن اسلحه ی آمریکایی است. این بار باربی وظیفه دارد افکار عمومی جوانان را با مقاصد جنگ طلبانه ی طراحانش همراه کند:
« در طول جنگ عراق و آمریکا در سال 1990 عروسک باربی با پوشش نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت. پس از واقعه یازده سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفرم نیروهای نظامی ضد تروریست با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت، تیتر آگهی تبلیغاتی باربی برای نبرد ضد تروریست این بود: باربی- روح آمریکایی»

  • باربی و رسانه ها
برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده و کارکردهای مورد انتظار، این بازیچه استراتژیک باید به گونه ای متفاوت و در اندازه قابل قبول و با در نظر گرفتن تمام ظرایف هنری و فنی تبلیغ شود. چرا که عصر، عصر ارتباطات است و هر پدیده ای برای حفظ بقا و افزایش تاثیر خود ناچار از در نظر گرفتن حمایت رسانه ای و تبلیغی خویش است.
نباید از یاد برد که یکی از کارکردهای رسانه نزدیک نمودن سلیقه مصرف افراد به یکدیگر و کمک به فراگیری استفاده از یک کالاست.
«در سال 2001 عروسک باربی در اولین فیلم کامپیوتری خود به نام باربی و فندق شکن ظاهر شد و از آن پس تاکنون تعداد قابل توجهی فیلم کامپیوتری- انیمیشن- فیلم سینمایی و مستهجن در مورد باربی تولید شده است.»
یکی از نکات جالب توجه در حمایت رسانه ای از باربی سایت اینترنتی آن است. سایتی که پس از ورود به آن نشانگر شما هم تغییر شکل داده و به پروانه ای بال زنان تبدیل می شود. افراد پس از ورود به سایت « در یک قسمت می توانند بازی کنند، در جایی دیگر با باربی در کنار دریا قدم بزنند یا در منزل جشن تولد بگیرند و ... » و همین امر جذابیت بسیار بالایی برای کودکان ایجاد نموده است.

  • باربی و صنعت
همانگونه که اشاره شد استیل زندگی آمریکایی باید معرف همه بخش های زندگی باشد. در اینجا صنعت به کمک فراگیری باربی آمده است. امروزه اکثر نیازمندی های دختران با تصویر، رنگ و تبلیغ باربی در بازار کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان یافت می شود. آنچنان که به گفته یکی از کارشناسان می توان با هزینه ی حدود یک میلیون تومان، تمام مایحتاج یک دختر را که تبلیغ کننده باربی باشد از بازار جمع آوری نمود، از لوازم التحریر گرفته تا لوازم بهداشتی- آرایشی، انواع لباس، کیف، کفش، خوردنی های مورد علاقه ی کودکان و ... .
فراگیری و فروش قابل توجه این محصولات باعث رونق بیش از پیش اقتصادی این عرصه گردیده و زمینه ی تولید آن با کیفیتهای گوناگون و به منظور تامین سطوح مختلف درآمدی را فراهم نموده است.

  • تاثیرات مخرب عروسک باربی
نظر به اختصار این مقال و از نگاه موضوعی به چند مورد اشاره می شود:

بلوغ زودرس:
یکی از کارکردهای باربی پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران و آموزش روابط جنسی است و به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، آموزگار سکس است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.
تقلیل حیا و ترویج اخلاق جنسی مورد نظر باربی از آنجا آغاز می شود که کودک نه تنها می تواند به تعویض لباس های زیر عروسک اقدام کند که به این کار نیز تشویق می شود و در بسیاری از اوقات با اندام جنسی عروسک سر و کار داشته و به تدریج قبح دیدن آن در نظر کودک می شکند.
تامل در این موضوع که کودکان در اثر آلودگی ذهنشان به این موضوعات و بلوغ زودرس جنسی، فرصت حضور در دنیای زیبا و دوست داشتنی کودکی را خیلی زود از دست می دهند، تاسف آور است.

سوء تغذیه:
اگرچه فرم بدن باربی به گونه ای طراحی شده که بعید به نظر می رسد هیچ زنی بتواند با ویژگی های فیزیکی آن به حیات خویش ادامه دهند، اما در اثر تبلیغات، ویژگی های باربی به مثابه«ملاک زیبایی زن امروز»، باعث شده که بسیاری از زنان و دختران با اتخاذ رژیم لاغری و تلاش در جهت شبیه شدن به فیزیک بدنی باربی در دام بیماری های سوء تغذیه همچون آنورکزیا و بولیمیا گرفتار شوند.
« طبق آمار در آمریکا از هر پنج دختر دانشجو یک نفر به بیماری کم غذایی مبتلا است و در سال حدود بیست درصد از افراد مبتلا به این بیماری ها جان می سپارند.این مساله به قدری رایج و نگران کننده است که در برخی از دانشگاه های آمریکا، مواد غذایی رژیمی مانند سالاد در غذاخوری دانشگاه به طرز ماهرانه ای با مواد نشاسته ای آغشته می شود که دانشجویانی که تنها از سالاد تغذیه می کنند دچار بیماری کم غذایی نشوند.»
باید توجه داشت که نه تنها دانشجویان که بازیگران و هنرمندان زن با صرف هزینه های فراوان و با کمک جراحان ماهر زیبایی صورت و شکم، تلاش می کنند اندام خود را با اندام باربی، ملکه زیبایی زنان تطبیق دهند.
در همین رابطه تلاش فمنیست ها برای افشای ساختگی و غیر قابل واقعی بودن معیارهای زیبایی باربی جالب توجه است :

« باربی با قد بیش از 2 متر، تنها 46 کیلو گرم وزن دارد . در حالی که متوسط قد و وزن زن آمریکایی به ترتیب 163 سانتی متر و 66 کیلو گرم است و اگر عروسک باربی در همان ابعاد جان می یافت ، نمی توانست وزن خود را تحمل کند ، نمی توانست قاعدگی ماهانه داشته باشد و البته به هیچ وجه امکان باروری و بارداری نداشت »
در همین رابطه یک ضرب المثل آمریکایی نیز وجود دارد که می گوید : « هر چه قدر لاغر شوی یا پولدار شوی باز هم کم است »

مصرف گرایی و تجمل :
پیش تر به این نکته اشاره نمودیم که بزرگترین طراحان لباس دنیا به کمک کمپانی متل شتافته و به طراحی ظریف و زیبای لباس های گوناگون باربی می پردازند . این لباس ها اغلب تجملاتی و متعلق به طبقه ی ثروتمند جامعه است و اگر چه کودک را در رویای زیبای آینده استفاده از آن غرق می کند اما درکناراین حسرت رسیدن به آن نیز دردل او به جای می گذارد . نه تنها لباس که زیورآلات باربی نیز بسیار گران هستند . باربی به ترویج تجمل و مصرف گرایی با توجه به تنوع بیش از حد می پردازد و این یکی از ویروس های کشنده فرهنگ غربی است که باربی به مثابه یک بیمار ، آن را در میان دختران دیگر سرزمین ها می پراکند و ایشان را به بیماری مهلک مصرف گرایی ، تجمل و مادی گرایی دچار می کند .

  • دارا و سارا نماد هویت اسلامی و ایرانی
از همان زمان که این خواهر و برادر ایرانی و مسلمان پا به عرصه وجود گذاشتند ، بحث های فراوانی علیه آن ها مطرح شد. حتی بسیاری از محافل داخلی هم به سرکوب این دو کودک معصوم پرداختند . نگاهی واقع بینانه به پیامدهای تولید این خواهر و برادر در کشورهای منطقه و ملاحظه عکس العمل رسانه های غربی و تحلیل صاحب نظران در این رابطه در قضاوت درست ما نسبت به این دو عروسک بسیار موثر است. به همین خاطر تنها به دو نمونه مختصر اشاره می شود:

« راس پیتر در سایت آسیا تایمز می نویسد : چه کسی می توانست پیش بینی کند که این عروسک های چشم قهوه ای بی بو ، بی خاصیت و عقب مانده که شبیه وصله ای بدعنق و بی ریخت هستند ، گام بعدی ایران برای صدور انقلاب باشند ... گر چه این اولین جنگ نیست ولی شاید مهمترین آن باشد . چون گویا سارای ایرانی به همراه برادرش دارا سخت امپراطوری باربی پلاستیکی را به خطر انداخته اند .»

« نشریه یو.اس.ای.تودی در همان زمان با انعکاس خبر ساخت عروسک های ملی در ایران نوشت : باربی کنار برو : سارا با چادر می آید . خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز پوشش چادر سارا را جواب ایران به باربی دانست .»

کمترین خاصیت ظهور دارا و سارا این بود که اولا حساسیت همگان را در برابر تاثیرات مخرب باربی برانگیخت و درک این تهاجم عمیق فرهنگی را در جامعه فراگیر کرد و ثانیا این مساله را در پیش چشم جهانیان روشن ساخت که می توان با تکیه بر فرهنگ بومی و اصیل نمادهای عروسکی تولید کرد و به تربیت صحیح کودکان از این مسیر اقدام نمود .

  • نتیجه
دقت در پدیده عروسک باربی و تاثیرگذاری آن در طول بیش از نیم قرن هر انسان خردمندی را به تامل وامی دارد که چگونه یک عروسک می تواند این همه تاثیرات مخرب فرهنگی ، اجتماعی ، روانی و .... داشته باشد و چه ماهرانه توانسته از غفلت میلیون ها انسان سوء استفاده کرده و در قلعه ی ذهن آن ها خانه کند. در همین راستا یکی از کارشناسان به زیبایی تعبیر نموده که « باربی اسب تروا است.»
ملاحظه دقت و ظرافت در طراحی این سلاح موثر و فراگیر فرهنگی نشان از رصد دائمی تغییرات فرهنگی و سیاسی دنیا توسط سازندگان عروسک باربی دارد . در همین راستا این جمله از براندا آندولینا بازار یاب کمپانی متل بسیار تکان دهنده است که گفته بود : « ما همواره با دقت آمار نوزادان متولد شده را بررسی می کنیم و ترکیب والدین و فرهنگ و زبان آن ها را کاملا در نظر می گیریم.»

از این نکته نباید غفلت کرد که غرب و به ویژه آمریکا برای تعریف انسان معیار خود از همه ی ابزارهای فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی خویش بهره می برد و البته به کمک و رسانه های ارتباط جمعی پذیرش این مدل و معیار را مطلوب و قابل دستیابی جلوه می دهد .
اما روی دیگر سکه مقابله با این هجوم گسترده و استفاده از قابلیت های فراوان اسباب بازی در الگو سازی برای دختران و مادران آینده جامعه است، چنانچه در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی زن از جایگاه ویژه برخوردار بوده و سلامت او تضمین کننده سلامت جامعه محسوب می شود. اگر چه دارا و سارا و دیگر اعضای خانواده او آغاز قابل تقدیر و موثری در ورود به این مسیر بوده اند اما به هیچ وجه کافی نبوده و پاسخگوی این هجمه عظیم فرهنگی نخواهد بود . موفقیت این امر و دستیابی به الگویی برای تربیت دختران درگرو یک عزم ملی و سامان دهی همه ی توان فکری ، فرهنگی ، اقتصادی و ... برای تحقق آن است و تردیدی نیست که اگر در مسیر تربیت مادران فردای سرزمینمان موفق شویم آن روز است که می توانیم مدعی ترسیم آینده ای روشن و جامعه ای آباد توام با سلامت اخلاقی و روانی برای همه ی مردم باشیم . ان شاءا...


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( پنج شنبه 86/5/11 :: ساعت 12:37 صبح )

»» جامعه مسلمانان آمریکا

حدّاقل دو قرن قبل از کشف قارة آمریکا به دست کلمبوس، مسلمانان شبه جزیرة اسپانیا و قارة آفریقا موفق شدند به قارة آمریکا دست یافته و حتی با اهالی بومی آن سرزمین آمیزش داشته باشند.

حمید مولانا

·                                 جمعیت‌شناسی مسلمانان در آمریکا

نیم قرن پیش، جامعه‌شناسان و کارشناسان علوم سیاسی غرب، فکر نمی‌کردند که اسلام به یک نقطه قدرت بزرگ در سیستم بین‌المللی تبدیل شود. به همین جهت، مطالعه نفوذ مسلمانان در دنیا از جنبه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و منطقه‌ای تقریباً ناچیز بود. در آمریکای شمالی و ایالات متحده آمریکا نیز جمعیت مسلمانان و فعالیت آن‌ها در حاشیه قرار داشت. در سه دهة اخیر و به‌ویژه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نه تنها این پیش‌فرض‌ها و معادلات به هم خورده است؛ بلکه امروز برداشت و تحلیل جدیدی از جایگاه اسلام و مسلمانان در امور بین‌المللی به وجود آمده است.

آمار رسمی و دقیق دربارة جمعیت مسلمانان در ایالات متحده آمریکا وجود ندارد؛ زیرا که مطابق قوانین و مقررات آمریکا، دین و مذهب شهروندان در سرشماری ملی که تقریباً هر ده سال یک‌بار انجام می‌شود، منظور نگردیده است. به همین جهت، آمار مسلمانان در آمریکا، تخمینی بوده و در جمع‌آوری اطلاعات در این مورد، از منابع دیگر از جمله اصلیت شهروندان و مهاجران و از نوع ملیت‌ها که از سوی مقامات رسمی سرشماری، گردآوری شده است؛ استفاده می‌شود.

آمار دولت‌ آمریکا نشان می‌دهد که عدة مهاجران به آمریکا از کشورهای اسلامی، از بدو ورود تا سال 1965 میلادی، نسبت به مذاهب و ملیت‌های مناطق دیگر بسیار کم بوده است. طبق این آمار، در سال‌های بین 1820 تا 1965، مجموعاً 517367 نفر از کشورهای اسلامی به آمریکا مهاجرت کرده‌اند که اغلب آن‌ها از نواحی بالکان و عثمانی سابق (ترکیه) و هندوستان که شامل پاکستان و بنگلادش امروزی است، بوده‌اند.

طبق آمار اداره مهاجرت آمریکا، عدة مهاجران از کشورهای اسلامی بین سال‌های 1966 تا 1980 افزایش یافته و به 865472 می‌رسد. گرچه اکثریت این مهاجران مسلمان بوده‌اند، اما بسیاری نیز از ادیان دیگر از جمله مسیحیت و یهودیت هستند. تعداد مهاجران از کشورهای اسلامی در دهه 1980 به 921100 رسیده و در هفت سال اول دهه 1990 (1991 تا 1997) به 997000 افزایش یافته است. مسلمانان، فقط 30 درصد از مهاجران لبنانی به آمریکا را در سال‌های بین 1980 تا 1990 تشکیل می‌دادند؛ در حالی که یک سوم مهاجران هندوستان به آمریکا در سال‌های بین 1820 تا 1960 مسلمان بودند. عدة بسیار زیادی از ایرانیان که پس از انقلاب اسلامی  به آمریکا مهاجرت کردند، به ویژه در سال‌های بین 1980 تا 1990 از یهودی‌ها، مسیحی‌ها و ادیان دیگر جز اسلام بودند.

به طور کلی بین سال‌های 1820 تا 1997 طبق آمار دولت آمریکا، در حدود 3 میلیون و 300 هزار نفر از کشورهای مسلمان به آمریکا مهاجرت کردند و این فقط 5 درصد از کل مهاجران 64 میلیونی در این سال‌ها به آمریکا بوده است. بزرگ‌ترین رقم مهاجران از کشورهای اسلامی به آمریکا را به ترتیب کشورهای عربی، ایران، پاکستان، هند، بنگلادش، تونس، آفریقای شمالی، اروپا به‌ویژه منطقه بالکان (کشورهای آلبانی، بوسنی و هرزگوین و جمهوری‌های سابق یوگسلاوی) تشکیل می‌دهند. سایر مناطق قاره آفریقا و آسیا، مانند جمهوری‌های آسیای مرکزی، اندونزی، مالزی، آفریقای جنوبی و غیره در درجه بعد قرار دارند. تعداد مهاجران از افغانستان بین سال‌های 1980 تا 1990 در حدود 30 هزار و در هفت سال اول دهه 1990 میلادی بالغ بر 13600 نفر بوده است. امروز جمعیت مسلمانان در آمریکا حداقل 6 میلیون و حداکثر تا 9 میلیون  نفر، تخمین زده می‌شود.

·                                 نگاهی به تاریخ

مسلمانان نه تنها در سفر و دریانوردی کریستوفر کلمبوس در 1492 میلادی به قاره آمریکا به او کمک و یاری کردند، بلکه در کشف این سرزمین به دست اروپایی‌ها با آنان همراه بودند. ماجرای مسافرت و دریاسالاری کلمبوس به قاره آمریکا، دقیقاً زمانی  صورت می‌گیرد که چند سال قبل از آن، آخرین حکومت مسلمانان بر شبه‌جزیرة اسپانیا کاملاً از سوی شاه‌زاده‌های مسیحی آن منطقه خاتمه یافته؛ ولی اطلاعات و دانش انباشته شده چند قرن تمدن اسلامی در اروپا و به‌ویژه در آن منطقه، در رشته‌های جغرافیا، تاریخ، نجوم، ریاضیات، دریانوردی، نقشه‌برداری و تبحر و فناوری‌های جهان‌گشایی به دست مسیحیان اسپانیایی و پرتغالی افتاده است.

فرضیه معتبری که از طریق برخی از تاریخ‌نویسان و دانشمندان ارائه شده، حاکی از این است که حداقل دو قرن قبل از کشف قارة آمریکا به دست کلمبوس، مسلمانان شبه جزیرة اسپانیا و قارة آفریقا موفق شدند به قارة آمریکا دست یافته و حتی با اهالی بومی آن سرزمین آمیزش داشته باشند.

لازم به یادآوری است که از سال 1474 میلادی تیم پادشاهان مسیحی کاتولیک، یعنی زن و شوهری موسوم به ایزابلا، از ناحیه سویل و فرناندو از منطقه آراگون شبه جزیره اسپانیا و پرتغال موفق شدند به تدریج، از تضعیف و چنددستگی مسلمانان استفاده کرده، حکومت و سلطه خود را بر آن سرزمین استوار نمایند و بالاخره آخرین حکومت و شهر مسلمانان یعنی گرانادا (غرناطه) را در 1492، یعنی زمانی که کلمبوس دریانوردی خود را به طرف قاره آمریکا شروع کرد، تصرف و فتح کنند. مسلمانان تحت فشار و خفقان شاهان اسپانیا و پرتغال، از آن منطقه رانده شدند. و از آن تاریخ به بعد هیچ‌گاه در ادبیات غرب توجهی به نقش مسلمانان در اکتشاف قارة آمریکا نشده است.

اکتشاف قاره آمریکا به دست اروپایی‌ها با دو روند تاریخی دیگر در دنیای اسلام همراه است: یکی حمله و حکومت مغول‌ها در شرق آسیا که فاجعة بزرگی را برای حکومت‌های مسلمانان در فلات ایران و آسیای مرکزی و سرزمین‌های عربی به وجود می‌آورد و دیگری ظهور مسلمانان ترک و عثمانی‌ها و فتح قسطنطنیه و شکست مسیحیان و کلیسای بیزانتین (ارتدوکس) در شرق است که هم‌زمان با افول حکومت‌های اسلام در شبه جزیره اسپانیا ـ پرتغال صورت گرفته و منجر به تأسیس امپراتوری عثمانی و گسترش تمدن اسلامی و ترک زبان در شرق مدیترانه و اروپا می‌شود.

زمانی اسپانیا، انگلستان و فرانسه قاره آمریکا را تقسیم کرده و به مستعمرات خود ملحق می‌کنند که امپراتوری عثمانی در غرب با اروپا و در شرق با ایران (سلسله صفوی)، درگیری سیاسی و نظامی داشت. با تضعیف دولت‌های اسلامی در اروپای غربی و ناحیه اقیانوس هند و آفریقا و درگیری‌هایی که امپراتوری‌های عثمانی و صفوی در سرزمین وسیع آسیا ـ اروپای شرقی دارند، برتری تسلط دریایی به ویژه در اقیانوس‌های اطلس و کبیر (آرام) به دنیای غرب و به ویژه به اسپانیا، پرتغال، انگلستان، فرانسه و هلند انتقال پیدا می‌کند.
تماس مسلمانان و دنیای اسلام با قاره آمریکا در اواسط قرن نوزدهم، بسیار ناچیز است.

مهاجرت مسلمانان به قاره آمریکا از اطراف و اکناف دنیا در چند مرحله صورت گرفته است. در اوایل قرن نوزدهم، مسافرت و مهاجرت افراد مسلمان به آمریکا و به‌ویژه آمریکای شمالی از طریق دعوت، استخدام و بهره‌برداری ویژه آن‌ها در حرفه‌هایی که اروپایی‌ها با آن آشنایی نداشتند، صورت می‌گرفت. مثلاً در سال 1856 میلادی، قشون سواره آمریکای شمالی (ایالت متحده) فرد مسلمانی به نام «حاجی علی» را جهت پرورش شتر در ایالت آریزونا و کالیفرنیا استخدام کرده،  به آمریکا آورد که سال‌های بعد مقیم شده، در کالیفرنیا زندگی کرد. امّا  اولین گروه مهاجران مسلمان به آمریکا در سال‌های 1875 تا 1912، یعنی پس از خاتمه جنگ‌های داخلی آمریکا و قبل از آغاز جنگ اول بین‌المللی صورت گرفت. اکثریت این مهاجران را مسیحیان کشورهای سوریه، اردن، فلسطین و لبنان تشکیل می‌دادند که در مدراس میسیون‌های مذهبی در خاورمیانه، درس خوانده و به جهات اقتصادی و مذهبی به قاره آمریکا مهاجرت می‌کردند؛ گرچه در بین این گروه، مسلمانان اهل سنت، شیعه، علوی سوریه‌ای و دروزی متعلق به لبنان مشخص بودند.

مرحله دوم مهاجرت مسلمانان به آمریکا پس از جنگ بین‌المللی اول و سقوط امپراتوری عثمانی صورت می‌گیرد و بیشتر شامل کشورهایی است که تحت سلطه عثمانی‌ها اداره می‌شدند. به علت سهمیه‌بندی ملیت‌های مختلف در قانون مهاجرت ایالات متحده که در دهه‌های اوایل قرن بیستم بیشتر شامل اروپایی‌ها می‌شد، عدة مهاجران مسلمان به آمریکا هنوز محدود می‌باشد.

دورة سوم مهاجرت مسلمانان به آمریکا، زمانی آغاز می‌شود که در دهه 1930 میلادی، طبق قوانین مهاجرت جدید آمریکا، به مسلمانان مقیم آمریکا اجازه داده می‌شود تا اعضای فامیل و خانواده خود را نیز بتوانند برای مهاجرت به آمریکا دعوت کنند.


مرحله چهارم مهاجرت و اقامت مسلمانان در آمریکا که عده انبوه و قابل توجهی را از دنیای اسلام و به ویژه خاورمیانه تشکیل می‌دهد، از خاتمه جنگ جهانی شروع شده و تا دهه 1960 میلادی ادامه پیدا می‌کند. اکثریت مسلمانانی که در این دوره به آمریکا مهاجرت کرده و یا مقیم می‌شوند، از تجار، دانشجویان، اصناف و حرفه‌های مختلف بوده و انگیزه اصلی آن‌ها، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی می‌باشد.

با تغییرات جدیدی که در قانون مهاجرت آمریکا در سال 1965 میلادی به وجود آمد، سهمیه‌بندی مهاجرت به آمریکا بر مبنای ملیت و قومیت لغو شده، بر مبنای احتیاج حرفه‌ای و اقتصادی طرح می‌گردد و این فرصت مناسبی را برای مهاجرت مسلمانان به ایالات متحده فراهم می‌سازد.

مرحله پنجم و اخیر مهاجرت مسلمانان به آمریکای شمالی و  ایالات متحده، بیشتر با تحولات بین‌المللی، دگرگونی‌‌های داخلی کشورهای اسلامی و محدودیت‌ها و فرصت‌های ایجاد شده در قاره آمریکا ارتباط دارد. بزرگ‌ترین مهاجرت مسلمانان به آمریکا در این دوره و به ویژه از کشورهای پاکستان، بنگلادش، افغانستان، ایران، اندونزی، مالزی، هند، کشورهای عربی خاورمیانه، فلسطین، ترکیه و آفریقای شمالی صورت می‌گیرد.

این دوره از اواسط دهه 1960 آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. جنگ‌های اعراب و اسرائیل در سال‌های 1967 و 1973، جنگ‌های داخلی لبنان در دهه 1970 و اشغال برخی از کشورهای اسلامی به دست قدرت‌های اروپایی، مانند اشغال افغانستان از سوی نیروهای شوروی سابق، تأثیرات فوق‌العاده‌ای در مهاجرت مسلمانان به آمریکا داشته است. حمله اسرائیل به لبنان و فلسطین و اشغال این دو کشور، دو جنگ اخیر در عراق پس از فروپاشی شوروی، انقلاب اسلامی ایران، استقلال جمهوری‌های آسیای مرکزی از یوغ تسلط نظام شوروی، تحولات سیاسی در قاره آفریقا و مغرب و به طور کلی روند و جریان اقتصاد جهانی همراه با توسعه ابزار آلات ارتباطات و حمل و نقل و ترابری و به ویژه آموزش و پرورش دانشگاهی و اشتغالات جدید، همه دست به دست هم داده و برخلاف محدودیت‌های حاصل از وقایع 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، تعداد مهاجران و مسلمانان مقیم آمریکا را افزایش داده است. مثلاً در اواسط دهه 1970 میلادی و قبل از انقلاب اسلامی ایران، تعداد ایرانیانی که به دلایل مختلف در آمریکا اقامت داشتند، از 70 هزار نفر تجاوز نمی‌کرد که بیش از 50 هزار نفر آن‌ها را دانشجویان تشکیل می‌دادند. در سه دهه‌ای که از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد، تعداد ایرانیان مقیم آمریکا نزدیک به یک میلیون نفر رسیده که اقلیت کوچکی از آن‌را یهودیان ایرانی تشکیل می‌دهند.

·                                 جامعه شیعیان آمریکا

جامعه شیعیان، پس از اهل تسنن، بزرگ‌ترین گروه مسلمانان در ایالت متحده آمریکا می‌باشد و شیعه اثنی‌عشری، قریب به اتفاق این گروه از مسلمانان را تشکیل می‌دهد. از ده میلیون مسلمان در آمریکا، از جمله مسلمانان سیاه‌پوست بومی آمریکا، نزدیک به دو میلیون نفر از مذهب شیعه هستند. به عبارت دیگر از هر ده نفر مسلمان در ایالت متحده، دو نفر از شیعیان هستند و بزرگ‌ترین گروه مسلمانان شیعه را ایرانی‌ها، که نزدیک به یک میلیون نفر می‌باشند، تشکیل می‌دهند. سایر شیعیان آمریکا از کشورهای عراق، لبنان، افغانستان، عربستان سعودی، پاکستان، هند، آذربایجان، تاجیکستان، ترکمنستان و سوریه بوده و تعداد قابل توجهی نیز از سایر ممالک و سرزمین‌های اسلامی هستند. مهاجرت چند سال اخیر مسلمانان به آمریکا به ویژه از کشورهای پاکستان، عراق، بحرین و سواحل خلیج فارس، بنگلادش، آفریقای شمالی و جنوبی و آسیای مرکزی، جمعیت شیعیان را در آمریکا افزایش داده است.

جامعه شیعیان در آمریکا، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و در دهه‌های 1950 تا 1970 بر اثر افزایش مهاجران ایرانی و لبنانی و عراقی، به‌ویژه دانشجویان، بخش بسیار مهمی را از جمعیت مسلمانان در ایالات متحده تشکیل می‌داد، امّا اهمیت شیعیان از جنبه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و توجه فوق‌العاده مردم و افکار عمومی به بیداری مسلمانان، گسترش پیدا کرد. جامعه شیعیان در دهه‌های 1960 و 1970 در آمریکا، فعال‌ترین و مهم‌ترین گروه سیاسی را تشکیل می‌داد. مثلاً انجمن دانشجویان مسلمان که تحت نظر و رهبری ایرانیان مقیم آمریکا و کانادا اداره شده و فعالیت می‌کرد، نقش بسیار بزرگی در بسیج مسلمانان و آگاهی افکار عمومی آمریکا در دوران انقلاب اسلامی داشت.

·                                 اسلام و جامعه سیاه‌پوستان آمریکا

جامعه سیاه‌پوستان آمریکا یا آن‌چه در دهه‌های اخیر به نام جامعة آمریکایی‌های سیاه آفریقایی النسل نامیده می‌شوند، حساسیت فوق‌العاده‌ای به اسلام و مسلمانان پیدا کرده‌اند.
در آغاز مهاجرت اروپایی‌ها به قاره آمریکا و توسعه تجارت بردگی و برده‌فروشی در ایالت متحده، عده قابل توجهی از بردگان فرستاده شده از آفریقا به آمریکا، مسلمان بودند.

امّا از آن‌جا که مستمعرات انگلیس در آمریکا عموماً مسیحی بودند، سیاه‌پوستان این سرزمین، مذاهب مختلف مسیحیت را قبول کرده و آثار مسلمانان سیاه‌پوست در آمریکا، تا اواخر قرن بیستم چندان ظاهر و مشهود نبود. با این وجود، اسم و رسم برخی از مسلمانان سیاه‌پوست اولیه را در کتب‌ها و داستان‌های مربوط به دوره بردگی در آمریکا می‌توان ملاحظه کرد؛ از جمله در نوشته «الکس هیل» و داستان و رمان او به نام ریشه‌ها. خاطرات برده سیاه‌پوست مسلمان به نام محمد بیلالی به زبان عربی که در دهه 1720 میلادی؛ از آفریقای غربی به آمریکا مهاجرت کرده؛ در کتابخانه دانشگاه جورجیا در جنوب ایالات متحده هنوز محفوظ است.

در دهه‌های اولیه قرن بیستم که نهضت اجتماعی و مدنی سیاه‌پوستان آمریکا، جهت حصول حقوق و آزادی‌های فردی و کشوری در حال رشد و نمو بود، یک سیاه‌پوست از شهر دیترویت در ایالت میشیگان که مرکز صنایع اتومبیل‌سازی می‌باشد به اسلام گرایش پیدا کرده و گروه و سازمانی را به نام «ملت یا گروه اسلام» تشکیل می‌دهد. اسم این فرد در اصل «الیجاح پول» بود که بعداً به «الیجاح محمد» تغییر یافت. سیاه‌پوست معروف انقلابی آمریکا به نام «مالکوم ایکس» که در دهه 1960 فعالیت داشت و دیگر رهبر سیاه‌پوستان این مکتب که در حال کنونی فعال است، «لوئیز فراخان» است که درحقیقت، در کنار الیجاح محمد پرورش یافت. برخی از باورهای این مکتب، با آیین و روش و اعتقادات مسلمانان سنتی، مغایرت دارد.

نهضت مسلمانان «ملت یا گروه اسلام» به رهبری الیجاح محمد، در حقیقت هم تحت تأثیر فرقه‌های مختلف مسیحیت در آمریکا قرار گرفته و از این جهت، خود را یک نوع گروه و ملتی می‌دانست که می‌خواهد آزادی‌های گم شده خود را در جامعه آمریکا باز یابد و از طرف دیگر هم گرایش به اسلام، نوعی مقاومت در مقابل تهاجم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نژادی سفیدپوستان آمریکا علیه سیاه‌پوستان محسوب می‌شد. ملت یا گروه اسلام الیجاح محمد، کوشش داشت این هویت سیاه‌پوستان را زیر چتر اسلام بیابد. مالکوم ایکس در سال 1964 از گروه الیجاح محمد جدا شد و گروه جدیدی به نام «مسجد مسلمان» که با سازمان «وحدت آمریکایی‌های آفریقایی» رابطه و همکاری داشت، تشکیل داد. طبق خاطرات مالکوم ایکس، او در زیارت حج در مکه معظمه که بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفته بود، شرمسار بود؛ زیرا به زبان عربی که زبان دنیای اسلام است، آشنایی نداشت.

الکوم ایکس در سال 1965 در یک جلسه سخنرانی در شهر نیویورک ترور و کشته شد.
پس از درگذشت الیجاح محمد در سال 1975 میلادی، پسر او «والاس محمد» فعالیت پدر را ادامه داد، امّا در بسیج سیاه‌پوستان چندان موفق نشد و یکی از پیروان پدر او، لوئیز فراخان، این مأموریت را از دهه 1980 تا امروز به دست گرفته است. فراخان بیش از سایر رهبران سیاه‌پوست آمریکا با گروه‌های دیگر مسلمانان در آمریکا نزدیک شده  آمیزش پیدا کرد و در دهه 1990 و اوایل قرن بیست‌ویکم دو تظاهرات یک میلیون نفری جهت بسیج سیاه‌پوستان، برای رهایی از یوغ ظلم و ستم نظام جهانی سفیدپوستان و هم‌فکران آنان، در واشنگتن به راه انداخت. فراخان به علت انتقاداتی که از رژیم صهیونیستی کرده است، مورد غضب و خشم آنان می‌باشد و اختلاف او و هواداران و پیروانش با یهودی‌های آمریکا، همیشه آشکار بوده است.

نفوذ اسلام در بین سیاه‌پوستان آمریکا، فراسوی گروه‌های الیجاح محمد، مالکوم ایکس و لوئیز فراخان بوده است. بسیاری از مسلمانان سیاه‌پوست بومی آمریکا از اهل سنت و برخی نیز از مذاهب دیگر اسلامی از جمله شیعیان می‌باشند. نفوذ اسلام در بین سیاه‌پوستان آمریکا در چند دهه اخیر، از همه ادیان و مذاهب دیگر بیشتر بوده است. هویت اسلامی سیاه‌پوستان را به خوبی می‌توان در نام و رسم بسیاری از شخصیت‌های حرفه‌ای، فرهنگی، ورزشی و بازرگانی ملاحظه کرد. امروز فرقه و دسته و گروه‌های انشعابی مختلفی از سیاه‌پوستان مسلمان آمریکا وجود دارند که اغلب کوچک بوده و معدودی از «ملت گروه اسلامی» می‌باشند که در سطح مذهبی و مدنی فعالیت دارند.

میزان گرایش به اسلام در آمریکا، در طول سال 2005، حدود بیست‌هزار نفر تخمین زده شده که از این تعداد، 63 درصد آمریکایی‌های آفریقایی تبار، 27 درصد سفیدپوست و 9 درصد را لاتین تبارها تشکیل می‌دهند.

ماهنامه موعود شماره 77

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( دوشنبه 86/5/1 :: ساعت 8:16 صبح )

»» گزارش مستند شبکه «C.B.S» از بازار هنگفت فیلم‌های مستهجن در آمریک

پورنو هم‌اکنون آنقدر قابل‌دسترس است که کم‌کم به زیرمجموعه فرهنگ آمریکا تبدیل می‌شود و حتی خود را در برنامه‌های مد و موسیقی تلویزیون نیز نشان می‌دهد.
برآورد می‌شود که آمریکایی‌ها، سالانه 10 میلیارد دلار را صرف خرید این محصولات می‌کنند که چندین برابر هزینه آنها برای حضور در مکان‌های ورزشی حرفه‌ای، خرید موسیقی و یا رفتن به سینماست.



شبکه خبری «
C.B.S» در  برنامه مشهور «60 دقیقه» خود، بازار هنگفت پورنوگرافی و فیلم‌های مستهجن در آمریکا را مورد کالبدشکافی قرار داده است.
در این گزارش، ارزش فروش فیلم‌های مستهجن در آمریکا، سالانه بالغ بر ده میلیارد دلار برآورد شده و از اینکه این مبلغ چندین برابر هزینه‌ای است که آمریکایی‌ها صرف فعالیت‌های ورزشی می‌کنند، اظهار نگرانی شده است.
در حالی که تلاش‌های خبرنگاران «
C.B.S» برای ردیابی مافیای پورنوگرافی در آمریکا ناکام مانده است، این شبکه از شرکت‌های مشهوری چون «جنرال موتورز»، «ماریوت تیم وارنر»، «VCA» و «VIVID» به عنوان چهره‌های اصلی پشت پرده مافیای پورنوگرافی نام می‌برد.


«
C.B.S» در این گزارش، از فروش سالانه 800 میلیون نسخه از محصولات پورنوگرافی توسط شبکه گسترده‌ای در بازار آمریکا خبر می‌دهد که مهم‌ترین معیار آن، به دست آوردن سود هنگفت است که از وارد شدن به حیطه «ننگ اجتماعی» به دست می‌آید.
وجود سایت‌های غیراخلاقی با تصاویر مستهجن در اینترنت نیز موضوعی است که در این گزارش، مورد توجه قرار گرفته و از 180 میلیون پیوند اینترنتی خلاف اخلاق خبر داده شده است.
فروش محصولات مستهجن، یکی از قدیمی‌ترین تجارت‌های دنیاست و هیچ‌گاه رو به کاهش نرفته است.

یکی از بزرگ‌ترین تغییرات فرهنگی آمریکا طی 25 سال اخیر، مقبولیت گسترده پورنوگرافی در این کشور بوده است. محصولاتی که زمانی تنها در پس‌کوچه‌های دورافتاده شهرهای بزرگ،‌ قابل دسترسی بود، هم‌اکنون به وسیله بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکایی به صورت مستقیم به خانه‌ها و اتاق هتل‌ها تحویل داده می‌شود.
برآورد می‌شود که آمریکایی‌ها، سالانه 10 میلیارد دلار را صرف خرید این محصولات می‌کنند که چندین برابر هزینه آنها برای حضور در مکان‌های ورزشی حرفه‌ای، خرید موسیقی و یا رفتن به سینماست.

تقاضا آنقدر زیاد است که برخی از شرکت‌های بزرگ آمریکایی مانند «جنرال موتورز»، «ماریوت» و «تیم وارنر»، هم‌اکنون میلیون‌ها نسخه را به فروش می‌رسانند.
بهترین مکان برای مشاهده این صنعت، «لاس وگاس» است که بیش از 200 شرکت تولیدکننده این محصولات زیر یک سقف گرد آمده و آخرین تولیدات خود را در اختیار عموم قرار می‌دهند.
به گفته پل فیش بین، مؤسس و مدیر «اخبار فیلم‌های بزرگسالان»، مشتریان آنها، تولیدکنندگان این محصولات، توزیع‌کنندگان، اسپانسرها، صاحبان مغازه‌ها، خریدکنندگان تلویزیونی و مشتریان خارجی هستند.
او می‌گوید، در تمام آمریکا، 800 میلیون مورد اجاره فیلم‌های ویدیویی و سی‌دی‌های مستهجن وجود دارد. من فکر نمی‌کنم که تنها 800 نفر باشند که هر کدام میلیون‌ها مورد محصول را کرایه ‌دهند. به گفته فیش بین، این محصولات با رضایت کامل بزرگسالان در خانه‌های شخصی آنان تولید می‌شود، هرچند استودیوهای ویژه‌ای نیز برای این کار وجود دارد.
بیل لیون، یکی از فعالان سابق صنعت جنگ‌افزار می‌گوید: «در کالیفرنیا بیش از 12 هزار نفر، مشتری این محصولات هستند و در این ایالت ما تنها بیش از 36 میلیون دلار مالیات در این زمینه می‌پردازیم، بنابراین صنعت پول زایی است».

لیون، مدیر یک اتحادیه به اصطلاح آزادی بیان بود که درواقع یک سازمان تجاری که نماینده نزدیک 900 شرکت فعال در زمینه پورنوگرافی است، شرکت
Comcast در سال 2002 نزدیک 50 میلیون دلار از تولید این‌گونه برنامه‌ها به دست آورده است. همه شرکت‌های معروف از Time Warner تا Cable vision به مشترکان خود این‌گونه محصولات را ارایه می‌دهند، درست مانند شبکه‌های Echo star و Direct TV که توسط شرکت تکنولوژی هیوز از زیرمجموعه‌های شرکت جنرال‌موتورز اداره می‌شود.

دنیس مک آلپاین، می‌گوید، آنها هیچ‌گاه رقم واقعی سود خود را نمی‌گویند، اما من حدس می‌زنم شرکتی مانند
Direct TV، احتمالا 200 میلیون و شاید هم تا 500 میلیون از این صنعت درآمد داشته باشد. در این میان می‌توان به زنجیره هتل‌ها هم اشاره کرد: هیلتون، ماریوت، هایات، شرایتون و هالیدی و اینکه همگی در قبال پخش خصوصی این فیلم‌ها برای اتاق‌های مشتریان از طریق سیستم تلویزیونی هتل، از آنها پول دریافت می‌کنند و نزدیک 50 درصد این فیلم‌ها، توسط خود همان مشتریان خریداری می‌شود.
وی می‌گوید: «به نظر من شرکت‌ها به این علت وارد کار می‌شوند که این صنعت هیچ محدودیت درآمدی ندارد. یک واقعیت نیز در این زمینه وجود دارد که همیشه یک نوع ننگ اجتماعی، هنوز هم در این کار موجود است. شما می‌توانید برای این کارها سود و منفعت کلانی به دست آورید، چراکه میزان سود آن بسیار بالاست، بنابراین یک احساس امنیت اقتصادی در آن وجود دارد».

یکی دیگر از مراکز تولید و پخش این موارد، چاتس وورس از حومه‌های ساکت شمال لوس‌آنجلس است که در آنجا هم شرکت‌های زیادی مانند
VIVID وجود دارند. این شرکت درست مانند شرکت‌های معروفی همچون پارامونت و یونیورسال در هالیوود است. بیل آشر، مدیر این شرکت می‌گوید، عموما تولید این‌گونه فیلم‌ها، خرج و هزینه زیادی ندارد. وی می‌گوید، طی 5 سال گذشته، این شرکت هر ساله رشدی 2 رقمی در میزان تولیدات خود داشته و به گفته خود وی، سال گذشته 1 میلیارد دلار از محصولات آنان به فروش رفته است.

وی می‌گوید: وقتی ما قسمتی از محصولاتمان را به شبکه‌های ماهواره‌ای می‌فروشیم، آنها همه آمار را تحلیل می‌کنند و بنا بر آمار آنها، ما پرسودترین شرکت برای آنها بوده‌ایم.

برنامه «60 دقیقه» امیدوار بود که دست‌کم بتواند، یک شرکت بزرگ را بیابد که در مورد این‌گونه فعالیت‌های خود صحبت کند، اما هیچ‌کس این کار را نکرد و تنها عده کمی از آنها گفتند که اساسا شرکت‌های آنها محصولات زیادی را تولید می‌کنند و انتخاب آنها دیگر با مشتری است.
آشر در پایان می‌گوید: من به شرکت‌ها توصیه می‌کنم که اگر گزارشگران برای پرسش در مورد تولید فیلم‌های بالای 18 سال به شرکت آنها رفتند، اصلا در را باز نکنند. نمایش این تفریحات بزرگسالان، آنقدر پرسود و درآمدزاست که کم‌کم به جزیی از فرهنگ تبدیل شده و به راحتی قابل دسترس، به سادگی قابل حصول و احتمال طرد قانونی آن هم ناممکن است.
اما این روند کی و چگونه آغاز شد؟ 25 سال پیش با یک دستگاه خانگی ویدیو.

درواقع پورنوگرافی نحوه فروش 25 سال اخیر بازار را تغییر داده و معمولا مشتریان آن نیز مردان جوان هستند. با جستجوی این موارد در اینترنت، می‌توان به راحتی به نزدیک 180 میلیون پیوند دست یافت. به نظر کارشناسان، این امر تأثیر زیادی بر ارزش‌های جامعه آمریکا و توانایی دولت در قانونمندی پورنوگرافی دارد.
به گفته لین، کامپیوترها هم‌اکنون به خانه آمریکایی‌ها نیز نفوذ کرده‌اند. آخرین آمار در این زمینه، این بود که حدود 70 تا 80 میلیون آمریکایی دارای کامپیوتر هستند. در کمتر از 10 سال نیز ما از حدود 1000نفر بالای 18 سال به 80 میلیون نسخه فیلم‌های بالای 18 سال رسیده‌ایم. یعنی ما در بین مردم خود پتانسیل عظیمی برای خصوصی نگاه کردن به این مسائل داریم.

اما آیا ایالات متحده نمی‌تواند هیچ‌گونه محدودیت‌ قانونی یا تعقیب قانونی را در این زمینه اعمال کند؟
پورنو هم‌اکنون آنقدر قابل‌دسترس است که کم‌کم به زیرمجموعه فرهنگ آمریکا تبدیل می‌شود و حتی خود را در برنامه‌های مد و موسیقی تلویزیون نیز نشان می‌دهد.

 لوک فورد 37 ساله، ستون‌نویس سایت‌های اینترنتی در این‌باره می‌گوید: این مسأله کم‌کم در بین جوانان عادی و پذیرفته می‌شود، خصوصا در رده سنی 18 تا 25 سال. افرادی که وارد این حرفه می‌شوند، می‌دانند که راحت‌ترین راه برای به دست آوردن 1000 دلار در دو ساعت، همین است.
با تحقیق در این رابطه معلوم شد که اصلا در این زمینه کمبود نیروی انسانی وجود ندارد و به همین دلیل است که 500 شرکت بدون وقفه در این زمینه فعالیت می‌کنند.

فورد می‌گوید: بسیاری از دخترانی که وارد این صنعت می‌شوند، تنها با یک تجربه این کار را ترک می‌کنند، این تجربه آنقدر برای آنان دردناک، وحشت‌آور و شرم‌آور است که دیگر این کار را نمی‌کنند.

گروه‌های مخالف این مسائل در آمریکا می‌گویند، صدها نفر از هزاران مردی که به این کار روی می‌آورند، دچار اختلالات رفتاری اجتماعی می‌شوند و این عوامل باعث طلاق و از هم‌گسیختگی خانواده‌ها می‌شود.

ماری بس بوچانان، دادستان بخش غربی پنسیلوانیا می‌گوید: « اینکه این مسائل، قابل دسترسی است و مردم آن را تحمل می‌کنند، به این معنی نیست که آن را قبول هم دارند».

بیشتر حقوقدانان می‌گویند، در حال تلاش برای اعمال محدودیت‌هایی قانونی در این زمینه هستند. بوچانان می‌گوید: «این مسأله روز به روز بدتر و بدتر می‌شود و به همین دلیل، نیاز به اجرای قانون در این زمینه احساس می‌شود. ما باید به تولیدکنندگان، نشان دهیم که محدودیت‌ها و مرزهایی وجود دارد، محدودیت‌هایی در مورد فروش و پخش محصولاتشان در کشور».
منبع:
IranHealers.com


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( دوشنبه 86/5/1 :: ساعت 8:15 صبح )

»» لابی‌گری برای آرماگدون

در مرکز همه این جریانات پاستور جان هاجی قرار دارد. شخصیت‌ تلویزیونی انجیلی مشهوری که 18000 عضو اصلی را در کلیسای "سام آنتونیو" تگزاس رهبری می‌کند. هاجی در حالی که آخرالزمان را طولانی پیش‌گویی می‌کند. با لفاظی‌های امسال خود در کتابش تحت عنوان "لحظات آخربیت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. کتابی که در آن استدلال می‌کند که مواجهه با ایران، یک پیش‌نیاز ضروری برای آرماگدون و بازگشت دوباره مسیح است.



جست‌وجوی زمینه‌های اعتقادی در مورد نفوذ گسترده صهیونیسم در دستگاه حاکمه امریکا می‌تواند این معما را کشف کند که چرا ابرقدرتی مثل ایالات متحده تا این اندازه در مقابل اسراییل و ایده‌های صهیونیستی مطیع و ذلیل است. صهیونیسم مسیحی در آمریکا جریانی است که از یک سو ریشه در کلیساهای انجیلی این کشور دارد و از سوی دیگر دل نگران موجودیت اسراییل است و تمایل دارد همه سیاست‌مداران و نهادها و هست و نیست آمریکا را برای حفظ اسراییل هزینه کند.

هاجی که در این مطلب به طور مفصل از او صحبت می‌شود یکی از همین روحانیون مسیحی و در همان حال صهیونیست است. وی برای آنکه بتواند علیه جمهوری اسلامی ایران جوسازی کند به هر دروغی متوسل می‌شود و از تحریک سیاستمداران کاخ سفید به یک جنگ خانمان‌سوز هسته‌ای هم ابایی ندارد همه اینها بدین خاطر است که وی ایران را خطری برای آینده اسراییل می‌داند.

در این دنیای بزرگ ممکن است خبرنگاری طی کنفرانس مطبوعاتی آخر هفته با جرج بوش و تونی بلر و در خصوص متحدان اصلی اروپایی بوش، از وی بپرسند که آیا او معتقد است اتحادیه اروپا یک اتحادیه ضدمسیحی است.

هر چند امکان دارد برخورد حمایت‌آمیز افرادی مثل پت رابرتسون، امکان فرار را برای بوش فراهم کند ولی این پرسشی است که وی مجبور است بدان پاسخ گوید . بوش و دیگر جمهوری خواهان برجسته ، پشت سر یک جنبش در حال رشد (صهیونیسم مسیحی) صف کشیده‌اند و از نگاه آنها یک ضد مسیحی اروپایی، در سناریوی آخرالزمان ظاهر می شود لذا آنها باید مجبور شوند که برای ما توضیح دهند چرا آرای اشخاصی را طلب می‌کنند که معتقدند متحدان ما تجسم شرارت هستند. آیا نیاز مبرم آرماگدون پیش‌گویی شده مطلوب آنها مواجهه ایالات متحده با ایران این است که این آرماگدون به خوبی با برنامه جنگ نومحافظه‌کارانه همراه شود؟

در مرکز همه این جریانات پاستور جان هاجی قرار دارد. شخصیت‌ تلویزیونی انجیلی مشهوری که 18000 عضو اصلی را در کلیسای "سام آنتونیو" تگزاس رهبری می‌کند. هاجی در حالی که آخرالزمان را طولانی پیش‌گویی می‌کند. با لفاظی‌های امسال خود در کتابش تحت عنوان "لحظات آخربیت‌المقدس" حالت آماده باش داده است. کتابی که در آن استدلال می‌کند که مواجهه با ایران، یک پیش‌نیاز ضروری برای آرماگدون و بازگشت دوباره مسیح است . هاجی در کتاب پرفروش خود پافشاری می کند که ایالات متحده باید در یک حمله نظامی پیش‌دستانه به ایران، به اسراییل بپیوندد تا طرح خداوند را هم برای اسراییل و هم غرب کامل نماید. او مدت کوتاهی پس از انتشار کتاب مسیحیان را مامور کرد تا به خاطر اسراییل
CUFI متحد شوند که نتیجه‌اش به ادعای وی، همانطور که نسخه مسیحی کمیته روابط عمومی قدرتمند امریکایی- اسراییلی مدعی است یک زلزله سیاسی خواهد بود. جمهوری‌خواهان در شروع ضیافت واشنگتن هیلتون که در آن بالغ بر 500 عضو حضور یافتند، هم از تلاش‌ هاجی و هم از صدای کوس طبل وی برای جنگ برای ایران، به طور کامل حمایت کردند.

چیریکن مهلمان از کمیته ملی جمهوری‌خواهان به این گروه گفت: هیچ رژیمی به اندازه ایران داعیه جهاد در سطح جهانی ندارد. درست دو روز قبل از آن نیوت‌گنگریچ و جان مک‌کین در سخنرانی‌های روز یکشنبه خود همین پیام را رساندند و بنی الون عضو "کنست" (مجلس) اسراییل، برای جروزالم پست، توضیح داد اظهارات آن دو تن متاثر از هاجی بوده است.

ریچارد سانتروم و سام‌برون بک نیز برای این گروه سخنرانی کردند و بوش هم پیام حمایت‌امیزی برای این گردهمایی فرستاد. جمهوری‌خواهان و حتی برخی از دموکرات‌ها، برای نشان دادن از حمایت خود از اسراییل در
CUFI سخن گفتند. اما در حالی که توجه افکار عمومی و رسانه‌ها (در تابستان 1385) به جنگ میان اسراییل و حزب‌الله سرگرم بود هاجی همچنان بر روی ایران تمرکز داشت.

در حالی که بحران مرزی اسراییل - لبنان بسیاری از توجهات رسانه‌های اصلی را به فعالان
CUFI جلب نموده حامیان هاجی به خوبی می‌دانستند که جمهوری‌خواهان برجسته به آنها گوش می‌دهند.

هر چند جمهوری‌ خواهان هرگز به حمایتشان از صهیونیست‌های مسیحی اقرار نمی‌کنند- آنها ادعا می‌کنند که حمایتشان از صهیونیست‌های مسیحی همچون هاجی، ریشه در حمایتشان از اسراییل دارد ولی واضح است که آنها می‌دانند به آرای این حوزه انتخابیه برای پیروزی خود در انتخابات نیاز دارند. جمهوری‌خواهان با لفاظی‌های تبیلیغاتی برای سال 2008، با رای دهندگانی که به شنیدن درباره جنگ با ایران طی ماه‌های آتی- کلیسا- عادت کرده‌اند بازی می‌کنند.

محارم واشنگتن احساس نگرانی می‌کنند از اینکه می‌بینند، جمهوری‌خواهانی چون مهل من و مشتاقان ریاست جمهوری همچون گنگریچ و مک‌کین انگشت خود را به سمت ایران نشانه می‌روند و این کشور را به عنوان بازیگر اصلی و حماسی‌ جنگ تمدن‌ها می‌دانند. هاجی هم برای تهییج نظامیان، جهت حمایت از یک جنگ دیگر، ماه‌ها وقت صرف کرده است.

درحالیکه دیپلمات‌ها ، خبرگان و متخصصان بر سر این موضوع مشاجره می‌کنند که چند سال دیگر لازم است تا ایران به یک سلاح هسته‌ای ماندگار برسد هاجی می‌گوید روحانیون ایرانی دارای ابزارهایی هستند که می توانند با آنها اسراییل و امریکا را نابود کنند. هرچند بوش بر سر این موضوع پافشاری می‌کند که گزینه‌های دیپلماتیک را همچنان بر سر میز خود دارد، هاجی دزدانه راه دپیلماسی را کنار گذاشته است و پیروان خود را برای یک آتش‌سوزی بزرگ تحریک می‌کند.

ربی جیمز رودین عضو کمیته یهودیان امریکا و کسی که در مورد حقوق مسیحی به مدت 30 سال مطالعه کرده است گفت: هاجی یک بلندگوی بسیار بزرگ را که می‌تواند گروه بی‌شماری از مردم را جمع کند به خدمت گرفته است. این پیشوای روحانی با حمایت
CUFI بلندگوی خود را تا ورای مخاطبان تلویزیونی‌اش گسترانیده است . وی با بهره‌مندی از بازاریابی ویروس مانندی که توسط صدها مسیحی انجیلی وابسته به سازمان جدیدش شکل گرفته طی ماه‌ها توانسته است موجی از جنگ‌افروزی را در میان کلیساهای بزرگ سراسر آمریکا ایجاد کند. هاجی پیشوایان روحانی را "ژنرال‌های روحانی امریکا"‌ می‌نامد؛عبارت مناسبی که تکیه وی را بر‌ آنها جهت جمع‌آوری سربازان، در پشت پیامش می‌رساند.


اعضای هیات مدیره
CUFI ،شامل رو‌.جری‌فالول، کاندیدای سابق جمهوری‌خواهان برای ریاست جمهوری و گری‌بائر فعال حقوق مذهبی و جرج ماری سون پیشوای روحانی 8000 عضو مومنان انجیلی چاپل در آروادای کلمبیا و رئیس هیات حافظان می‌شود.

راد‌پارس‌لی ، چهره تلویزیونی کلیسای انجیلی که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک بازیگر بزرگ سیاسی در حوزه حقوق مسیحی است پذیرفته است که مدیریت منطقه را در دست بگیرد.

در طرح جدید هاجی، نفوذ وی در واشنگتن احتمالا در مقایسه با نفوذش بر مخاطبان وی، اهمیت کمتری دارد. او با وصل کردن مخاطبانش به یکدیگر، می‌تواند برای جنگ‌طلبان حمایت توده‌ای را برای حمله نظامی به ایران کسب کند. بیش از 700 هزار نفر، کتاب وی (لحظات آخر بیت‌المقدس) را خریدند و تعداد بی‌شماری نیز تبلیغات وی را از طریق برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مسیحی شنیده‌اند. غم‌انگیز است که تبلیغات در مورد روز رستاخیز از طریق رسانه‌های مسیحی و همچنین "سن‌هانیتی" و برنامه‌های رادیویی "بیل‌اورلی"، توسط مخاطبان شنیده شده است. صفحات لحظات آخر بیت المقدس ، ملغمه عجیب و غریبی از نبوت انجیلی است و متضمن اطلاعات درونی مقامات دولتی اسراییلی و مطالب درهم و برهم و گلچین شده فیزیک هسته‌ای است.

نویسنده بدون هیچ طعنه‌ای می‌گوید: «من این کتاب را در آوریل سال 2005 نوشتم، اما زمانی که مردم آن را بخوانند، فکر می‌کنند که کتاب را اواخر دیشب و پس از گزارش‌های فاکس نیوز نوشته‌ام. مطالب این کتاب با مسایلی که ما سر و کار داریم نزدیک است.»

هاجی درباره توانایی‌های هسته‌ای ایران، به طور همزمان برای دو مخاطب سخن می‌گوید، نخست مخاطبی است که از حملات تروریستی ایران می‌ترسد و دیگری مخاطبی است که غرق در مکاشفات انجیلی است. او برای اینکه این ترس را جا بیاندازد از حیله‌های بوش در مورد توانایی‌ عراق برای حمله به ایالات متحده با استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و هشدارهای کاندولیزا رایس درباره ابرهای قارچی و بهانه‌های دیک‌چنی در مورد اتحاد میان صدام حسین و القاعده تقلید می‌کند. هاجی با مقایسه میان محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور ایران و هیتلر استدلال می‌کند که توسعه ایران در عرصه سلاح‌های هسته‌ایی، باید متوقف شود. او با طعمه ساختن نگرانی‌های بجا در باره تروریسم و با توسل به حادثه 11سپتامبر طرح احتمالی تحت رهبری ایران برای انفجار بمب‌های هسته‌ای چمدانی در هفت شهر آمریکا را آشکارا توصیف می‌نماید و یا در مورد اختراع پالس‌های الکترومغناطیسی ایران که می‌تواند «یک هیروشیمای امریکایی ایجاد کند حرف می‌زند.»

در هر حال، هاجی برای شنوندگانی صحبت می‌کند که پذیرای پیامبری مطابق متن کتاب مقدس هستند و از مواجهه با آینده استقبال می‌کنند. او استدلال می‌کند که یک حمله به ایران، باعث می‌شود کشورهای عربی تحت رهبری روسیه متحد شوند. آن طور که در فصول 38 و 39 کتاب ایزکیل آمده است این امر منجر به دوزخی می‌شود که همه جای خاورمیانه را منفجر خواهد کرد و جهان را به درون آرماگدون غوطه‌ور خواهد ساخت. به گفته هاجی اسراییل انتخاب دیگری به جز حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران ندارد، خواه این حمله با کمک امریکا و یا بدون آن صورت گیرد. این حمله به تحریک روسیه- که نفت خلیج فارس را می‌خواهد - می‌انجامد و این کشور، ارتشی متشکل از کشورهای عربی را علیه اسراییل رهبری می‌کند. او می‌گوید: در این موقع، خداوند به جز یک ششم سپاه تحت رهبری روسیه، همه را نابود می‌کند، به طوری که جهان شاهد "شوک‌ و حیرت"‌خواهد شد و در این زمان است که یک کمک آسمانی به دولت بوش خواهد رسید و دولت بوش به قهر الهی تبدیل خواهد شد.

اما هاجی در این جا متوقف نمی‌شود او می‌افزاید که ایزکیل آتش را "‌بر آنهایی که در سواحل و در آرامش می‌زیند"‌ پیش‌بینی می‌کند او از این جمله نتیجه می‌گیرد که همه کسانی که در زمان حمله نیروهای تحت رهبری روسیه به اسراییل، بی‌طرف مانده‌اند مجازات خواهند شد و با این جملات، هشدار شدیدی به امریکا می‌دهد که مداخله کند:« آیا امریکا که در دفاع از اسراییل در برابر یورش روسیه امتناع می‌کند می‌تواند همان کشوری باشد که سواحل شرقی و غربی آن با جنگ‌افزارهای هسته‌ای هدف قرار گیرند؟»
او می‌گوید، بله و در این مورد بخش 12 :3 کتاب پیدایش را یادآوری می‌کند که در آن خدا به اسراییل می‌گوید" من به کسی برکت می‌دهم که تو را برکت دهد و کسی را لعنت خواهم کرد که تو را لعنت کند."

مخالف مسیح، یعنی رهبری اتحادیه اروپا- برای پر کردن خلاء قدرتی که به خاطر تلفات ارتش روسیه از طرف خدا ایجاد شده به مدت سه سال و نیم در جهان حکومت خواهد کرد که در همه جای آن یک پول و یک دین رایج است. هاجی می‌افزاید که ضرورت دارد که تنها یک نفر به طور اتفاقی حوادث جاری را بنگرد و ببیند که هر سه این موارد دارند تبدیل به واقعیت می‌شوند. در این موقع رهبر شیطانی جهان، به وسیله پیامبری دروغین به مواجهه کشیده می‌شود که به تشخیص هاجی؛ این رهبر شیطانی در آرماگدون از چین است که در کوه "میجیدو "ی اسراییل به وقوع می‌پیوندد.

در حالی که آنها برای آخرین نبرد آماده می‌شوند، عیسی سوار بر یک اسب سفید باز می‌گردد و هر دو شرور را و احتمالا هر کافری را در «درون دریاچه‌ای از گوگرد سوزان می‌اندازد». و بدین ترتیب مسیح سلطنت هزار ساله خود را آغاز می‌نماید.

هاجی از یک آتش‌سوزی مدهش هسته‌ای واهمه‌ای ندارد بلکه بیشتر از خشم خداوند نسبت به افراد بی‌طرف در زمانی واهمه دارد که ایران بخواهد توطئه احتمالی خود را برای نابودی اسراییل به اجرا درآورد. یک مواجهه هسته‌ای میان امریکا و ایران، که به گفته او در کتاب ارمیای نبی پیشگویی شده است به پایان یافتن جهان منجر نخواهد شد، بلکه به تجدید حیات باغ الهی عدن خواهد انجامید. اما در نهایت هاجی نسبت به سرنوشت اسراییل و یا یهودیان در مقایسه با طرح حقوق مسیحی حکومت خدایی، کمتر نگران است، او به مخاطبان تلویزیونی خود می‌گوید، زمانی که عیسی برای سلطنت هزارساله‌اش باز می‌گردد «نیکوکاران بر ملت‌های زمین حکومت می‌کنند.وقتی که عیسی مسیح بازمی‌گردد او از
ACLU در باره دعا و نیایشش نمی‌پرسد و از کلیساها درباره این که توانسته است از دستورات اسقف‌ها و کشیش‌ها اطاعت کنند نمی‌پرسد، او درباره فعالیت‌های مجالس ایالتی مطابق با ده فرمان نمی‌پرسد؛ او نمی‌آید که سقط جنین را تایید کند؛ او می‌آید تا طبق کلام الهی بر جهان حکومت نماید، جهانی که هرگز پایان نمی‌یابد، جهان تبدیل به یک باغ عدن می‌شود و مسیح نیز بر آن حاکم می‌گردد.»


منبع:ماهنامه سیاحت غرب ، شماره 45

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( دوشنبه 86/5/1 :: ساعت 8:13 صبح )

»» وهابیت ضلع سوم مثلث جنگ

اگر صهیونیسم را منشا فکری و سیاسی تاثیر گذار در معادلات بین المللی به عنوان "راس یک مثلث" فرض کنیم، و ازطرفی امریکا و سرسپردگی نئومحافظه کارانش به منافع و سیاستهای صهیونیزم را درکنار تعلقات خاص سران کشورهای غربی به اسرائیل ظلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تکمیل "ضلع سوم" این مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاکمان وهابی برخی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.

فاش شدن نقش راهبردی امریکا دراستفاده از افکارافراطی وهابیون برای ایجاد گروه تروریستی القاعده در سال 1988 ، نشان داد که پایه های اعتقادی تندروهای به ظاهر اسلامی که منشا سیاسی- فکری شان در چارچوب حکومت های عربی چون عربستان تعریف میشود، در مبارزه با ظلم وکفر، تا چه اندازه غیرواقع و بی ارزش است. اگرچه حملات تروریستی 11 سپتامبرظاهرا علیه امریکا رخ داد، ولی درعمل درراستای منافع آنها، مثل زمینه سازی لشگرکشی آن کشوربه خاورمیانه و اشغال دو کشور افغانستان وعراق بود، که اگر اینها را درکنار ارتباط تنگاتنگ سران وهابی حکومت سعودی و برخی دیگر کشورهای عربی با سردمداران کاخ سفید قرار دهیم، با یک پیوند عمیق فکری- سیاسی بین "وهابیون" و "نومحافظه کاران" امریکائی مواجه می شویم.

 

·                                 "نومحافظه کاران" موتور محرکه جنگ

سالهاست کنترل دولت جمهوری خواه بوش تحت سیطره افکارمسیحیان راست گرائیست که با دیکته کردن نظرات شان به این دولت،سعی درتحقق اهداف ایدئولوژیک خود دارند.آنها بر این باورند که اسرائیل همان سرزمین موعودی است که خداوند آنرا در سرزمین فلسطین به یهودیان وعده داد و لذا معتقدند مسیح(ع) فقط در صورتی ظهورخواهد کرد که تمامی یهودیان در فلسطین گردهم آیند و نبرد«آرماگدون» اتفاق بیافتد که طی آن تمامی نیروهای شرارت را ازمیان خواهد رفت و جالب اینجاست که آنها مسلمانان را همان نیروهای شرارت می خوانند و مسائلی را که امروز در فلسطین اشغالی،افغانستان،عراق،لبنان وخاورمیانه درحال وقوع است را مقدمه ای برای وقوع موعود خود می پندارند.به همین خاطر"نئومحافظه کاران"یا همان مسیحیان صهیونیست، دو دوره انتخابات ریاست جمهوری اخیرشان که طی آن بوش به قدرت رسید را گامی به سوی بازگشت به خدا بیان می دارند!

·                                 صهیونیسم، راس مثلث

امروز صهیونیسم بر سه پایه : "ثروت"،"مذهب"و"قدرت" قراردارد وبا این ابزارها سعی درپیشبرد اهداف کلان خود در جهان دارد.دارابودن کارتلهای بزرگ نفتی و اقتصادی،در اختیار داشتن نبض فکری و سیاسی رسانه های بزرگی چون سی ان ان، فاکس نیوز،بی بی سی و...،اداره بنیادهای علمی و فرهنگی در کشورهای مختلف جهان،و بسیاری از موارد دیگر،همه نشان از"امپراتوری پنهان صهیونیزم" در جهان دارد.آنها با در اختیارداشتن ثروت، قادر به نفوذ هرحاکمیت غیرمردمی درجهان(مثل حکومت وهابیون) و رسیدن به قدرت پنهان و آشکار مورد نظر خود در بین آنها دارند.
ازطرفی صهیونیست ها قدرتی بلامنازع در هیات حاکمه ابرقدرتی چون امریکا دارند و بطورمثال می توان به 12 نفر مشاوران ارشد یهودی بوش اشاره کرد که زمانی روزنامه کریستین ساینس مانیتوربطور اتفاقی پرده از آن برداشت و این 12 نفر را "معماران امپراتوری" نام نهاد که شکل دهنده و تصمیم ساز پشت پرده سیاستهای دولت امریکا هستند و هرکدام دارای جایگاه استراتژیک خاص درحکومت ایالات متحده هستند.

ازسوی دیگر صهیونیزم با استفاده ازنفوذ امریکا درغرب و یا پشتوانه مالی خود درحمایت از حرکتهای سیاسی سران کشورهای غربی، به نوعی هدایت سیاستهای کشورهای قدرتمند غربی رانیزبه سود خود در اختیار دارد و لذا شاهدیم که هیچ کدام از سران غربی که داعیه دموکراسی دارند،کوچکترین مخالفتی را با سیاستهای صهیونیسم برنمی تابند و بطور نمونه می توان به عدم اجازه تحقیق در مورد هولوکاست درغرب بویژه کشوری چون فرانسه اشاره کرد که همه اینها بیانگرهمراستائی آنها با صهیونیسم دارد.

·                                 "وهابیت" ضلع سوم مثلث شوم

اما آنچه در این بحث حائز اهمیت است ارتباطات پیدا وپنهانی است که بین منابع ثروت و قدرت غربی یعنی امریکا وکشورهای غربی وصهیونیسم، با شیوخ وهابی وجود دارد.اگرهمانطور که اشاره شد، صهیونیسم را منشا فکری و سیاسی تاثیر گذار در معادلات بین المللی به عنوان "راس یک مثلث" فرض کنیم، و ازطرفی امریکا و سرسپردگی نئومحافظه کارانش به منافع و سیاستهای صهیونیزم را درکنار تعلقات خاص سران کشورهای غربی به اسرائیل ظلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تکمیل "ضلع سوم" این مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاکمان وهابی برخی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.
"وهابیت" به خصوص طیف سلفی و تکفیری آنها، با عملکردهای جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق دو هدف عمده سران استکبار شده ونقش تکمیل کننده اضلاع مثلث را ایفا می کنند:

یکم: آنها با برداشت های غلط و افراطی ازاحکام و دستورالعمل های اسلام، مثل دادن حکم تکفیرو اعدام غیرمسلمان، که به خصوص بعد از سقوط صدام درعراق با دستگیری یک عده انسان عادی غربی به جرم کافر همراه بود، وسر بریدن و گردن زدن آنها در مقابل دوربین و نشان دادن آن به جهان در حالی که نوای قرآن در حال پخش آیات جهاد است وسایر اقدامات تروریستی ،مردم جهان را نسبت به اسلام بدبین کرده وعلاوه بر بازکردن باب توهین و افترا به اسلام نظیر آنچه که "پاپ" درخشونت گرا بودن اسلام و قرآن خواند، مسیر تحقق اهداف ضداسلامی دشمنان اسلام وبویژه صهیونیسم را نیز هموارترمی نمایند.

دوم: وهابیت به جهت اینکه نطفه تشکیلش،همچون القاعده، کشورهای استعماری چون انگلیس بوده و از پایه های اعتقادی منحرف و متزلزل وجدا از ولایت ائمه اطهار(ع) که منشا تفسیروتبیین آیات الهی اند، برخوردار است، لذا همیشه جاهلانه "شیعه" را دشمن شماره یک خود خوانده و همواره سعی در ضربه زدن به شیعیان دارد، و در این بین امریکا و صهیونیسم بین الملل هستند که بیشترین نفع را برای دشمنی با کل اسلام می برند. آنها با اطلاع از فرهنگ شیعه که در سه عنصر "انتظار" و "شهادت" و" ولایت پذیری" خلاصه می شود،به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و لذا همواره  با حمایت وتحریک پنهان "وهابیت"، سعی درمهاراین قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است.

امریکا و صهیونیسم می دانند که این سه عنصردر فرهنگ شیعه بود که توانست "انقلاب اسلامی" رارقم زده وایران را 8سال در مقابل صدام که از همه حمایتهای مادی و معنوی آنها برخوردار بود، سرپا نگه دارد و جبهه متحد آنها را وادار به عقب نشینی کند. آنها شاهد بودند در حالی که ازبزرگترین قدرت مادی ونظامی وتسلیحاتی برخوردارهستند، چطور یک گروه کوچک شیعه در قالب حزب الله جنوب لبنان، قادراست که 33 روز باعث زبونی وشکست مفتضحانه شان شود.
اما از طرفی دیگرسران حکومت وهابیون در زمان جنگ ایران و عراق امکانات مادی خود نظیر پایگاه های هوائی را دراختیار آنها قراردادند ودر جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با اسرائیل مفتی هایشان حتی دعا کردن برای پیروزی شیعیان را نیزحرام دانستند، امروزهم بنابه گفته وزارت اطلاعات عراق،حداقل 50 درصد تروریستهای داخل آن کشور که باعث کشتارهای فجیع روزانه درعراق هستند،تبعه عربستان سعودی و از وهابیون هستند؛ و این نیست مگر سرسپردگی بلامنازع "وهابیت" به اسرائیل، صهیونیسم وامریکا برای پیشبرد اهداف ضد اسلامی آنها درخاورمیانه وجهان.

بنابراین در یک جمع بندی می توان گفت که هم امریکا و صهیونیسم و غرب وهم سران وهابی کشورهای عربی آگاهند که تنها خطری که "ثروت و قدرت" نامشروع و اهداف استعماری و ظالمانه شان را در مقابل مستضعفین جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را ازعقاید و تجارب منطبق برظلم ستیزی وعدالت طلبی یگانه مذهب رهائی بخش اسلام یعنی "شیعه" کسب می کند.

لذا آنها با تشکیل یک مثلث شوم که دارای ابزار مشترک "قدرت،مذهب و ثروت" هستند، در صدد هستند تا با مقابله با اصل این آرمانخواهی شیعه که ریشه در"مهدویت" و"اعتقاد به ظهور منجی عالم، مهدی موعود-عج" دارد،و با شناخت از علائمی که برای این روز موعود در روایات شیعه بیان شده است، از گسترش این فرهنگ در افکارعمومی سایر مردم جهان که باعث اضمحلال قدرت و هیمنه آنها خواهد شد،جلوگیری کنند؛ و در این بین نقش "وهابیت" که دارای انگیزه های مذهبی و مادی است، قابل تامل و توجه به نظر می رسد.

با این حال همه آنهاغافلند از آیات خداوند که فرموده: " ونرید ان نمن علی الذین الستضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون" و"فان حزب الله هم الغالبون" و "ان وعدالله حقٌ" و... "ولایخلف المیعاد".

منبع : موعود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( دوشنبه 86/5/1 :: ساعت 8:8 صبح )

»» افزایش بی سابقه مهاجرت معکوس یهودیان از سرزمین های اشغالی

 

تازه ترین گزارش مرکز آمار رژیم صهیونیستی حاکی از آن است که روند مهاجرت معکوس یهودیان از فلسطین اشغالی به دیگر کشورهای جهان افزایش یافته است.
به گزارش ایسکانیوز وبه نقل از پایگاه اینترنتی "عرب 48"، در طول 20 سال گذشته این نخست باری است که تعداد یهودیانی که اراضی اشغالی را ترک می کنند از تعداد کسانی که به این اراضی مهاجرت می کنند بیشتر گشته و میزان این اختلاف هم اکنون به 5000 نفر می رسد.
اگر چه در این گزارش مشکلات اقتصادی عامل اصلی کوچ یهودیان از اراضی اشغالی عنوان شده اما هرگز نمی توان نقش جنگ های صورت گرفته نظیر جنگ لبنان را نادیده گرفت.
"یدیعوت آحارانوت" در شماره اخیر خود نوشت که از دهه هشتاد میلادی تاکنون این نخستین باری است که تعداد یهودیان کوچ کننده از اراضی اشغالی پنج هزار نفر بیشتر از یهودیان مهاجر به این اراضی می شود. بر پایه گزارش سازمان آمار رژیم صهیونیستی سالانه نزدیک به 20 هزار یهودی اراضی اشغالی را ترک می کنند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( جمعه 86/4/8 :: ساعت 11:17 عصر )

»» خشم اسرائیل از سریال مدار صفر درجه

 

رئیس هیات مدیره انجمن کلیمیان تهران باارسال نامه ای به رییس سازمان صدا و سیما از تولید و پخش سریال "مدار صفر درجه " تقدیر کرد و این سریال را گامی مهم در جهت ایجاد وفاق بیشتر در بین ایرانیان موحد دانست.


در شرایطی که « سیامک مره صدیق» در نامه خود به عزت الله ضرغامی اعلام کرده «این سریال اشاعه دهنده فرهنگ همزیستی ایرانیان موحد و جدا سازی ماهیت صهیونیسم از یهودیت نبوی است»؛ صهیونیست ها باز هم کاسه داغ تر از آش شده اند و تحرکاتی را در مخالفت با این سریال آغاز کرده اند.

طبق خبرهای منتشر شده ، کشور مجارستان از سوی محافل صهیونیستی به دلیل همکاری با گروه سازنده سریال تحت فشار قرار گرفته است. بد نیست بدانید گروه سازنده این سریال برای تصویربرداری بخش هایی از داستان که در شهر پاریس اتفاق می افتاد به کشور مجارستان رفتند و فضاهای مورد نظر را در این منطقه بازسازی کردند. اما حالا که سریال پخش شده و دولت اسرائیل متوجه شده ماجرا از چه قرار است و این سریال چگونه تلاش کرده تا تصویری واقعی از وضعیت یهودیان اروپا در زمان جنگ جهانی دوم را ارائه دهد، اسرائیلی ها مجارستان را مورد بازخواست و مواخذه قرار داده اند.

به گزارش سایت الف اسرائیلی ها حتی شرکتی فیلم سازی در مجارستان را که برای تهیه این سریال به گروه ایرانی خدماتی را ارائه داده هم تحت فشار قرار داده اند که البته مدیران این شرکت برای فرار از این فشارها مدعی شده اند فیلمنامه ای که به آن ها ارائه شده با فیلمنامه ای که پخش می شود متفاوت بوده است.

مدار صفر درجه از اوایل سال 86دوشنبه شب ها از شبکه یک سیما پخش می شود و تاکنون بحث های فراوانی را به وجود آورده است. این سریال داستان سفر جوانی ایرانی به نام «حبیب پارسا» به دانشگاه سوربن پاریس برای ادامه تحصیل را روایت می کند. او در آنجا با دختری یهودی به نام «سارا استروک» آشنا می شود و همزمانی این مساله با جنگ جهانی دوم ، ماجراهایی را رقم می زند که به افشای چهره واقعی صهیونیسم و نقش شبکه صهیونیستی فعال در ایران در حوادث سیاسی آن زمان می پردازد.

پرداختن به نقش سرمایه داران یهودی در ایجاد موج مهاجرت یهودیان به فلسطین و همدستی آن ها با نازی ها از دیگر مسائل مطرح در این سریال است که خشم صهیونیست ها را برانگیخته است. البته اسرائیلی ها با انتشار گزارشی مفصل در روزنامه «هاآرتص» ارگان رسمی دولت اسرائیل ، با اشاره به این که این سریال تلویزیونی بسیار خوش ساخت بوده و مورد استقبال بینندگان قرار گرفته ، نوشته است: «این سریال سعی دارد به بینندگان بباوراند که درگیری های کنونی اعراب و اسرائیل اساسا ریشه ای اروپایی دارد و یک معضل اروپایی محسوب می شود و به همین دلیل یهودیان اسرائیل باید به کشورهای اصلی خود در اروپا بازگردند.»

هاآرتص در ادامه به شرح جزییات سریال تلویزیونی ، روایت داستانی سریال و حتی معرفی بازیگران این مجموعه از جمله شهاب حسینی پرداخته است.

اما در سوی دیگر این ماجرا رئیس هیات مدیره انجمن کلیمیان تهران ؛ ارایه تصویری واقعی از تفکرات یهودیان آزاد اندیش , جداسازی ماهیت صهیونیزم از یهودیت نبوی و اشاعه فرهنگ همزیستی ایرانیان موحد را از جمله نقاط قوت سریال "مدار صفر درجه " بر شمرده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( جمعه 86/4/8 :: ساعت 11:16 عصر )

»» موج تازه ترویج مسیحیت در ایران

 

همزمان با غفلت برخی مسئولان فرهنگی، موجی تازه‌ای از ترویج مسیحیت با اقدامات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری گسترده،‌ ارزش‌های فرهنگی مردم ایران را هدف قرار داده است.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، هرچند به دلیل دلبستگی عمیق مردم ایران به اسلام و اهل بیت پیامبر(ص)، میزان توفیق چنین تلاش‌هایی بسیار محدود است، در عین حال، یک سازمان فعال در زمینه مسیحیت، مدعی است که این دین در کشور مسلمان ایران از طریق تکنولوژی رسانه‌ای، در حال گسترش است.

به گزارش «کریستین تودی»، شمار زیادی از مسلمانان ایران از راه ماهواره، ‌اینترنت و دیگر رسانه‌های ارتباط جمعی، اطلاعات بیشتری را درباره عیسی مسیح(ع) به دست می‌آورند.

«استفان دگروت»، کارمند مؤسسه «درهای باز خاورمیانه» می‌گوید: «رسانه‌های جدید به شدت در حال به دست آوردن شهرت هستند و در آینده، نقش مهمی در تقویت کلیسا خواهند داشت».
مسلمانان در کشورهای محدودی مانند ایران، معمولا تنها پس از رخدادهایی معجزه‌آسا مانند دیدن رویا و تجربیات درونی به مسیحیت روی می‌آورند.

در حالی که دولت ایران، اقلیت‌های مسیحی را به رسمیت شناخته و به آنان اجازه حضور در صحنه‌های اجتماعی را داده است، معمولا در جلوی کلیساها نگهبانانی هستند تا مطمئن شوند افرادی که وارد کلیسا می‌شوند، اقلیت هستند. این در حالی است که مسلمانانی که به اسلام پشت کرده و به دین دیگری بگروند، از بسیاری حقوق محروم می‌شوند.

دگروت می‌گوید: «به رغم این فشارها، جنبش کلیساهای خانگی رشد چشمگیری داشته و این امر تنها بنا بر رویا و تجربیات معجزه‌آسا نبوده است. هم‌اکنون بیشتر مردمی که به مسیحیت روی می‌آورند از راه وسایل ارتباط جمعی و به ویژه ماهواره با آن آشنا شده‌اند».
مسئول
SAT-7، نخستین شبکه مسیحی عربی‌زبان که در خاورمیانه پخش می‌شود، نیز در مصاحبه‌ای با روزنامه «US Christian»، مدعی رشد کلیساهای خانگی در ایران شد. این شبکه، که هم‌اکنون به زبان‌های فارسی و ترکی برنامه پخش می‌کند، مدعی است، بیننده‌ای حدود هشت تا ده میلیون نفر در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد.

علاوه بر تولید برنامه‌های تصویری، مؤسسه «درهای باز» می‌گوید: هنوز هم از روش‌های سنتی تبلیغ بر اساس انجیل استفاده می‌کند.
دگروت می‌گوید: «ما هنوز هم روش سنتی را ادامه می‌دهیم و امیدواریم تا در سال‌های آینده، گسترش متون انجیلی نیز در ایران، 10 تا 15 درصد افزایش یابد».

مؤسسه بین‌المللی درهای باز، کار خود را در سال 1955 آغاز کرد که متمرکز بر جستجو، حمایت و تقویت مسیحیان بود. این مؤسسه، کار خود را با تبلیغ کتاب انجیل و ادبیات و آموزه‌های مسیح، آموزش پیشوایی و ... انجام می‌داد.
همچنین، به تازگی رادیوهای فارسی ترویج مسیحیت نیز با فرکانس‌های قوی در اتریش راه‌اندازی شده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » مرتضی ( جمعه 86/4/8 :: ساعت 11:14 عصر )

<      1   2   3      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

.....
عرفان بدون خدا
دین‌نماهای جدید
اولین بیعت کننده با امام زمان (عج) کیست؟
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 58381
» درباره من

ولعاقبه للمتغین

» پیوندهای روزانه

رنگارنگه از همه رنگه= شهر فرنگه از همه رنگه [59]
وعتصمو بحبل اللله [132]
[آرشیو(2)]

» آرشیو مطالب
یه سر بزن

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
رنگارنگه از همه رنگه= شهر فرنگه از همه رنگه
جامانده

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان




» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب